كسى كه ناز مرا مى كشید مادر بود
كسى كه گنج بدستم سپرد بود پدر
كسى كه شیره جان مى مكید من بودم
كسى كه در دل شب از صداى گریه من
كسى كه خارى اگر پیش پاى من مى دید
كسى كه دور اگر مى شدم ز دامانش
ز دست دشمن هستى در این سیه بازار
كنار بستر بیماریم پرستارى
بروزگار جوانى كسى كه قامت او
كسى كه در غم و اندوه و در پریشانى
گهى خشونت و تندى گهى عطوفت و مهر
گهى دعا و ثنا گاه ناله و نفرین
غرض كسى كه ز دنیا و آرزوهایش
كشید رنج ز آغاز زندگى تا مُرد
یكى شكسته قفس ماند و خسته مرغى زار
چو درگذشت نگارنده با تأسف گفت
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۰ساعت 10:3  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
|