عباس مجلس حر:
گر تو فرمان دادهاي بر اين سپاه از خير و شر
چيست منظور شما در کربلا کردن گذر؟
با که داري گفتگو، اندر دلت منظور چيست؟
از کدامين سرزميني، عزم و پيغام تو چيست؟
چرا آنقدر لاف مردي زني
چو عباس هرگز نزاده زني
چو دست يدالله برآرم به جنگ
کنم عرصه بر لشگر شاه تنگ
اگر بر کشم نعرهاي از جگر
کنم لشگرت جمله زير و زبر
اگر اذن جنگ از حسين داشتم
چه تخمي تو را در زمين کاشتم
چه سازم که اذنم نداده است شاه
به يک حمله سازم شما را تباه
بيان کن به من اي حر پهلوان
کجا ميروي با سپاه گران
چرا آنقدر لاف مردي زني
چو عباس هرگز نزاده زني
چو دست يدالله برآرم به جنگ
کنم عرصه بر لشگر شاه تنگ
اگر بر کشم نعرهاي از جگر
کنم لشگرت جمله زير و زبر
اگر اذن جنگ از حسين داشتم
چه تخمي تو را در زمين کاشتم
چه سازم که اذنم نداده است شاه
به يک حمله سازم شما را تباه
بيان کن به من اي حر پهلوان
کجا ميروي با سپاه گران
مزن لاف ای حر تو از پر دلی
نزاده چو عباس مادر یلی
منم انکه دارم به تن یادگار
ز حمزه سپر وز علی ذوالفقار
منم انکه عباس نامم بود
به بالای گردون مقامم بود
نباشد مرا مقصد ای پهلوان
کنم خود ستایی برت اینزمان
نمی لافف از زور آذرم گین
گرت نیست باور بگرد و ببین
........................
مزن ای جوانمرد جوش و خروش
به حرف من ای پلوان دار گوش
منم آنکه بر سروران سرورم
شجاعان و یل را زهم بر درم
علی دیده ایدای گروه دغل
ز احزاب و جنگ احد با جمل
من او را یکی پور نام آورم
شجاعان چو کرباس از هم درم
به غیر علی آن شه شیر زاد
شجاعی چو عباس مادر نزاد
صفات بنی هاشمی باشد این
گرت نیست باور بگرد و ببین
.............................
منم آنکه بابم به شش ماهگی
به گهواره اژدر ز هم بردرید
منم آنکه بر سروران سرورم
ابوالفضل نور دل حیدرم
اگر بر کشم نعره روز نزاع
شود زهرة شیر در بیشه آب
نمی لافم از زور وز رزم کین
گرت نیست باور بگرد و ببین
..........................
نامم ار خواهی بدان عباس سقای حسین
آنکه در دشت شهادت با برادر یار شد
نام باب اقدسم ساقی کوثر حیدر است
آنکه حق را در حقیقت مخزن الاسرار شد
گو به من از وصف خود ای پهلوان در این نبرد
روز تیره پیش چشمم همچو شام تار شد
................................
چرا ای حر نام آور تو از جانت خروشانی
مقابل با تو شد عباس پور شاه عمرانی
نبودی نهروان و هم به صفین آن زمان بینی
صفوف ان همه لشکر زدم بر هم به یک آنی
بیان کن ایا میر اژدر سنان
کجا می روی با سپاه کران
در اینجا برای چه کار آمدی
پی صلح یا کارزار آمدی
.......................................
برچسبها:
تعزیه بم,
ارشاداسلامی,
کرمان,
دهزیار
+ نوشته شده در شنبه ششم مرداد ۱۴۰۳ساعت 9:55  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|