مجلس حضرت ابالفضل (ع)- نسخه ساری(رضوانی)
ابالفضل در مجلس ابالفضل
شد شام ظلمت از حبش و زنگ آشکار بهر کشیک خیمه علم سازم استوار
به به عجب شبی است شب آخر وداع فردا شود ز خون من این دشت لاله زار
کو قاصدی که مژده به ام البنین دهد که ای پیر خسته دیده بر آور ز انتظار
سی ساله مه جوان تو فردا شود شهید سی ماه شکر حق کن و سی روز روزه دار هم
باد صبا برو به نجف گو به باب من فردا رسند خدمتت هفتاد و دو جان نثار
-------------------------------
بعد از امام
ای آفتاب برج جلال پیمبری
در جاه و رتبه عرش خدا را تو زیوری
عباس کیست و چیست که خوانی برادرت
باشم به بارگاه جلال تو نوکری
بستم کمر به یاری و جانبازیت شها صد جان من تصدق چون تو برادری
دشمن اگر هزار و یا صد هزار بیش داری چو ذوالفقار و نداری مکدری
فرمان هر آنچه هست مرا امر ده کنون
فرمان برم از اینکه تو مولا و سروری
-------------------------------
ای خاک در تو تاج فرقم سایم من را چه حَدم حضور بخشی جایم
البته تو شاهی و بنده خانزاد در شاهم تو نیر اعظمی و من هروایم
تو سروری و منم غلام درگاه
ای سید وسردار و شه والایم
-------------------------------
برپا بلی فتنه ز ابطال شود
دانم که جسد ها همه پامال شود
گر صلح کنیم نمی شود زین والله لا حول ولا قوه الا بالله
-------------------------------
کجایی یا علی ای شیر حق حلال مشکل ها
بیا در کربلا بگشا گره از عقده دل ها
یا علی ای شیر قرب کردگار
از نجف دست یداللهی برآر
سوز اعدا را ز برق ذوالفقار
کرده اعدا تنگ بر ما روزگار
گرچه ناید خواب بر چشم ترم لیک خوابم به امر شاه تاجدار
ایا زینب نگر چشم پر آبم
بینداز از وفا تو رختخوابم
که آسایش کنم زینب زمانی
که از بهر حسین بی صبر و تابم
-------------------------------
بعد از زینب
امشب از چشمم پریده خواب و وز دل رفته تاب
شوق بزم دوست افکنده به قلبم اضطراب
یک دمی سر بر سر بالین نهم شاید روم این دل بیدار و چشم نیم مست من بخواب
-------------------------------
بعد از گفتگو امام و زینب
چرا نمی رود به خواب دو چشم اشکبار من شب است و شب شده برون عنان و اختیار من
صبا تو می بری خبر به شهر من دیار من بگو تو مادر مرا مباش و انتظار من
حریم شاه دین همه به اضطراب و واهمه سکینه زار و فاطمه حریم شهریار من
به سرکشی روم برون به اهل بیت دل ز خون خوش است و سرکشی کنم زنان شهریار من –عیال داغدارمن
تیغ ببندم از نیام سپر به کتف من عیان ز خیمه پا نهم برون روم که سرکشی کنم
زنان شهریار من عیال داغدار من کشیک خیمه با من است حسین برادرمن است
ببین چه شور و شیون است روم که سرکشی کنم زنان داغدارمن عیال شهریار من
-------------------------------
حسین زار و نازنین نهاده سر به خواب و بین عزیز فاطمه غمین برادر فگار من توصاحب اختیارمن
-------------------------------
علی فدای کاکُلت فدای تار سُنبلت عمو کِشد قراولت جوان با وقار من
-------------------------------
سکینه ام ز تاب شد ز تشنگی کباب و شد عمو ز خجلت آب و شد تو دختر فگار من
به قاسمم چه ها شود عروسیش عزا شود سرش به نیزه ها رود عزیز آن برادرم
-------------------------------
علی اصغر صغیر ز مادرش نخورده شیر گلوی او نشان تیر صغیر گلعذار من
-------------------------------
سلام بر تو زینبم چه با وفایی زینبم چه با صفایی زینبم تو سوی شام می روی تو خواهر فگارمن
-------------------------------
کجایی یا علی بیا به کربلا گذر نما به سرکشی ما بیا تو باب نامدار من 2بار
بخوابم اندر این گذر مگر امیر حیدر باب شبیر و هم شبر پدر رسد به داد من 2 بار
-------------------------------
بعد از علی ع
من نمی دانم چه باشد این صدا این سیاهی کیست پشت خیمه گاه
خیزم از جا برکشم تیغ دو دم تاببینم کیست در پشت حرم
ای سیاهی کیستی هوشیار باش بیشه شیر آمدی بیدار باش
ای سیاهی چیست کارت این مکان خوابگاه شیر را کردی میان
دور شو آمد رگ هاشم بجوش نصف شب اینجا چرا داری خروش
دور شو منما به من چون و چرا من کشم امشب کشیک خیمه ها
سرور اقلیم سرمستان منم میر میدان زبر دستان منم
هرکه خواهد شیر بیند در شکار رو کند در بیشه شیران گذار
-------------------------------
پنجه من پنجة شیر خداست بازوی من بازوی خیبر گشاست
نام من عباس شیر افکن بود شیر در میدان شکار من بود
ابلق خورم پر روح الامین زیر ظلش قپه عرش برین
برق تیغم گر کنم آتشفشان سوزد از یک شعله ذرات جهان
نام تیغ جان ستانم ذوالفقار جان ستانی ها کند در کار زار
چون که ما باشیم غریب کربلا مانده ایم در دام اندوه و بلا
نور حق سلطان ماه مشرقین خفته اندر بستر راحت حسین
اهل بیتش سر به زانوی غمند امشب آسوده به خواب راحتند
-------------------------------
که باشی از حجیر آسا سیاهی
-------------------------------
که باشی ای شه بی مثل و مانند
-------------------------------
بترس از برق شمشیرم میا پیش
-------------------------------
عجب فرزانه مردی و دلیری
-------------------------------
اگر از دشمنانی زود و بگذر
-------------------------------
سرت را بر کَنم از ضرب سمسام
-------------------------------
سبب زین آفرین برگو سراسر
-------------------------------
چه می دانی که من دارم برادر
-------------------------------
صدایت آشنا آید به گوشم
-------------------------------
چرا سر گشته ای در این بیابان
-------------------------------
بگو از نامشان ای با صلابت
-------------------------------
بگو نام جوانت ای خوش انفاس
-------------------------------
کدام عباس برگو نور عین است
-------------------------------
مگر تو مادر و خواهر نداری
-------------------------------
مگر تو پادشاه عالمینی
-------------------------------
بلی من زر خرید شاه دینم
-------------------------------
بابا السلام بابا السلام وای وای وای
خوش آمدی و سلام علیک ای بابا قدم به دیده ما بر نهاده ای ز وفا
عجب عجب تو پدر یاد بی کسان کردی جب غریب نوازی به جای آوردی
-------------------------------
ای پدر بنشین حکایت سر کنم شکوه دست قوم بد اختر کنم
چون شدیم وارد به دشت کربلا دور ما بگرفته اند هر سو سپاه
آب را اول ببستند روی ما از عطش غش کردند این اطفال ما
یا علی بر خلق عالم ناظری وقت جان دادن به بالین حاضری
هر که در تنگی علی گوید پدر دست او بگرفته ای در هر گذر
هر کسی را کاری افتد مشکلی یا علی گوید به آواز جلی
حل آن مشکل به وی آسان شود قلب زارش خرم و شادان شود
ما که اولاد شمائیم یاعلی بستة بند بلائیم یا علی
از نجف تا کربلا ره دور نیست نامدن بهر شما منظور چیست
-------------------------------
کجا بودی پدر در این شب تار
-------------------------------
چرا بابا قد سروت کمان است
-------------------------------
چرا بابا زنی بر سینه و سر
-------------------------------
چرا بابا شدی در تاب و در تب
-------------------------------
چرا داری به کیوان آه وفریاد
-------------------------------
چه داری در نقاب ای بی قرینه
-------------------------------
چه فرمایش به عباس هست وای بابا
-------------------------------
بحال دلم نیست آگه کسی که شوری به سر دارم امشب بسی
به درد دلم نیست خبر دار کس حکایت به شمشیر دارم ز بس
در اول به تائید پروردگار بیا ای مرا ثانی ذوالفقار
ای یار کار زار من ای تیغ آبدار شمشیر شیر حمله و صمصام آبدار
شد سالها بسی که غنودی تو در غلاف چون اژدها بر آور دمی سر برون ز غار
هی جوهرت ستودم هی دادمت صفا هی زنگ برگرفتی و بگرفتمت غبار
امروز روز یاری و هنگام یاوری است ای تیغ میخ اره بلای اجل ببار
بازو ز من هنر ز من حملات کین ز من برش ز تو شرر ز تو هنگام کار و زار
تو مار مغز خواری و من میر نغز جنگ این لشکر پیاپی و آن قوم بی شمار
بر فرق پر دلان چو نمایم من آشنا از صدر زین ز زین به زمین آوری گذار
من غرش و شجاعتم از ارث حیدری تو بُرش و صلابتت از ارث ذوالفقار
هی من بغرّم وتو بِبُر دست و پا و سر هی من بدرّم وتو بخور خون زهر کنار
من بر درم صفوف مخالف چه نره شیر تو پروری ز مغز دلیران نابکار
تو تشنه ای به خون و من تشنه ام به آب هم خون خصم ممکن و هم آب خوشگوار
من خون خصم می دهمت شرط اینکه تو بُری صف عدو که رسم من به آبشار
شما ای دوستان بی واهمه بر حسین صلوات بفرستید همه
-------------------------------
تیغا حمیتی که نگویند دشمنان مانده حسین بی کس و تنها در این میان
تیغا همیتی بنما بر جوانی ام مگذار مادرم شود از هجر من فگار
تیغا همیتی که نشستند تشنگان نوباوه حسین علی شاه تاجدار
تیغا زنان و اهل حرم جمله تشنه اند زینب سکینه فاطمه لیلا به حال زار
سستی مکن مبادا دو بازوی من ز کین مقطوع از یمین شود و قطع از یسار
سستی مکن مبادا که لیلا شود غمین زینب سرشکسته شود بر شتر سوار
سستی مکن مبادا که رضوانی از غمت بارد گوهر ز دیده همی بر صف عذار
رضوانی عرض می کند که ای ساقی حرم طفلان برای آب بوَند چشم انتظار
به فرمان پدر امشب بخوابم که فردا شب یقین مهمان بابم
-------------------------------
آه دیگر ناله طفلان کجاست این چه محشر در زمین کربلاست
می کنم از بهر طفلان جستجو از برای آب رفته آبرو
ای سکینه ای رقیه ای رباب در کجا هستید جانم شد کباب
-------------------------------
مرگ به عباس باشد خوش گوار ای سکینه سر ز خاک غم برآر
یا شود فردا دو بازویم جدا یا بیارم آب و از بهر شما
رو سر بالین اکبر آب هست آب از بهر دل بی تاب هست
-------------------------------
تکبیر از کجاست کدامین دلاور است بی شک صدای نوخط و ناکام اکبر است
او رفته در فرات و گمانم برای آب بندم بروی خویش در این نیمه شب نقاب
بندم نقاب تا که بگیرم سر رهش بینم چگونه هست دلیری و جرأتش
خوش تو عباس که از راه شتابی بشتاب امتحان از علی اکبر بنما زیر نقاب
باز اندر نظرم قد سنوبر آمد که به یادم قد سرو علی اکبر آمد
وه چه اکبر قدش افکنده ز پا طوبی را نور بخشیده رُخش مهر جهان آرا را
کرده مجنون ز غم فرقت خود لیلا را گیسویش کرده سیه پوش شب یلدا را
دید شهزاده چو بس یاری شاهنشه دین پی تعظیم ادب آمد و بوسید زمین
گفت ای داد شرف فرش تو بر عرش برین خادم بارگهت حضرت جبریل امین
من که در سایه ات از مهر شعاع آمده ام روزم آخر شد و از بهر وداع آمده ام
شه دین وقتی که بر قامت او کرد نگاه گفت لا حول ولا قوه الا بالله
شاه فرمود دلم خوش و خیالی دارد در گلستان اِرم تازه نهالی دارد
شب ز ابروی رُخت بَدر هلالی دارد روز را مثل تو خورشید مثالی دارد
گر زتو یک نفس ای روح روان دور شوم همچو یعقوب ز هجر تو پسر کور شوم
برای یوسف گمگشته هر طرف جویم صدا برآر ایا نوجوان مه رویم
-------------------------------
ای جان علی جان
قربان زور و بازویت ای نور هر دو عین بی شک شجاعت است تو را ارث از حسین
اگر ناتوانی بگو یاعلی
-------------------------------
ایا عباس در این تل بلندی می نشین جنگ علی اکبر تماشا کن
جوانمردی ببین غیرت نگر همت ببین صولت تماشا کن
علی اکبر علی را زنده کردی چشم بالا کن مثال مار پیچیده نظر برقلب اعدا کن
اگر یک مو شود کم از سر اکبر در این میدان جواب ام لیلا را چه گویی فکر فردا کن
یک حمله می کنم به علی اکبر جوان بینم که می شناسدم آن سرو بوستان
اگر خسته جانی بگو یاعلی
-------------------------------
سیاهی یک دمی پا را نگهدار ببینم کیستی در این شب تار
-------------------------------
جوان نازنین دل می خراشی تو طوطی از گلستانِ که باشی
-------------------------------
به حکم کی بگو ای مهر رخشان سوی شط آمدی در این بیابان
-------------------------------
سران کوفه را سازم خبردار نشان تیر سازندت به یکبار
-------------------------------
به ازرق حکم سازم از ره کین که بر باید تو را از خانه زین
-------------------------------
به ابن سعد سازم یک اشاره کند جسم تو را صد پاره پاره
-------------------------------
بگویم شمر آید در بر تو نهد داغت به قلب مادر تو
-------------------------------
عمویت کیست ای مهر جهانگیر که ترسانی مرا از چنگ آن شیر
-------------------------------
ندارد سود نزدم گفتگویت نترسم از تو و نی از عمویت
-------------------------------
عمویت هستم ای نور دو چشمان مکن خوف ای پسر جانم به قربان
-------------------------------
بیا به همره من ای علی اکبر زار که تا به خیمه رویم این زمان به حال فگار
شکرلله علی اکبر به سلامت آمد آب آورده وبا حیدری صولت آمد
مژده ای اهل حرم جمله ز پیر و برنا آب آورده علی اکبر فرخنده لقا
مادر اصغر بی شیر بیا آب ببر آب از بهر علی اصغر بی تاب ببر
-------------------------------
در خواب دلم نموده وسواس گویا که کسی برد نام عباس
خدایا چه صدا بود ندا بود ویا باد صبا بود یقین جانب مابود
ز جا خیز تو عباس ببین شور و فغان چیست ببین نعره زنان کیست در این تاری شب غلغله افکند
زمین تا به سماوات دگر طیّ حجابات ز لوح و قلم و کرسی و تا عرش معظم همه پر شور و فغان است
نمی دانم صدای کیست در ذکر من است امشب به پشت خیمه گاه شاه دین در شیون است امشب
گهی طبال را گوید بزن طبل یورش اکنون گهی سردار را گوید جهان کام من است امشب
اگر او دوست باشد چیست پشت خیمه کار او اگر دشمن بود آتش فروزان می کنم امشب
اگر دشمن بود او را به یک سیلی ادب سازم اگر که دوست باشد جان به قربان می کنم امشب
اگراو شمر باشد خون ها این دشت می ریزد گمان دارم ببُرد سر ز جسم قاسم و اکبر
مسلح خویش را سازم من از آلات رزمیه به حول قوه باری شکست آرم به این لشکر
کمر را تنگ می بندم به عزم جنگ می بندم به عالم شاد و خرسندم که باشم زاده حیدر
دو صد صلوات بر روی محمد جمله بفرستید چنین سمسام شد موجود از الطاف پیغمبر
-------------------------------
حمد و سپاس داور معبود ذوالجلال قَیوم لایَنامُ خداوند بی مثال
دانای آشکار و نهان فرد بی مثال حی احد الهُ الصَمد لَم یَلد جلال
لَم یولدی صفات ولا کفواً لا جمال شیپور و طبل را بنوازید اتصال
-------------------------------
نعت و ثنابه آینه حق نمای کل محمود و احمد است محمد شه رسل
زان پس به پیشوای امم هادی السبل باغ وجود را ز ازل بهترین گل
یعنی علی که نور خدا را رخش جمال شیپور و طبل را بنوازید اتصال
ای جوشنی چه گلشن ایمان به روشنی داوود اگر به معجزه ات ساخت جوشنی
امروز ای زره تو به من حافظ تنی از تیر وتیغ و نیزه و ناجح به ایمنی
تا چون پلنک حمله کنم در صف جدال طبل و نقاره را بنوازید اتصال
-------------------------------
بندم کمر به یاری سلطان بی معین کِش نه فلک سرادق و یک بنده کمین
یارش خدا حبیب نبی خصم مشرکین بی مونس و وحید و گرفتار و دل غمین
یعنی حسین معدن حسن و دگر کمال طبل و نقاره را بنوازید اتصال
-------------------------------
ای مفخر فلک فر فولاد زر نگار عکسی شد از حباب تو از چرخ کج مدار
خواهم ز ضرب نیزه و شمشیر آبدار از بهر حفظ سر به سر من کنی قرار
تا چون نهنگ غوطه خورم در یم قتال شیپور .............
-------------------------------
ای تیغ تیز مصری و ثانی ذوالفقار دستم ز دست دست خدا هست یادگار
موسی منم عصا تو در این مصر روزگار اژدر صفت بس آیت حق ساز آشکار
زین قطبیان سرکش و آن فرقه ضلال شیپور .......
-------------------------------
کیلی سپهر چه گنبد دوار واژگون از جلد کرک هند وفا گشت رهنمون
هنگامه طعان و ضراب سپاه دون گردم چه غوطه ور به مجار عمیق خون
حفظم ز تیغ و نیزه کن از قوم بد سگال طبل و نقاره ...............
-------------------------------
ای رُمح سینه سوز من ای نیزه نَجند برماه خور ز نوک تو در رزمگه گزند
گردان نامدار و دلیران ارجمند باید کنی به معرکه بر آسمان بلند
چون طائر معلق برکَنده پرّ و بال طبل و نقاره..........
-------------------------------
حاضر کنید در برم آن برق وش بُراق تن ناز و رهنمود و جهانگرد و سیم ساق
در جست و خیز و پیچ و خم روز کینه تاق زیبد ز چرخ انجم و ماه خورش یراق
گاه عروج ماست به معراج لا مکان طبل و نقاره ............
-------------------------------
جبرئیل عقل و رفرف فکر و خیال من شد موعد عروج به اوج وصال من
معراج من معارک جنگ و جدال من سربار بس گران و دو بالم وبال من
باید دهم به معرکه جان و سر و دوبال طبل ونقاره ........
-------------------------------
ای تیز تک عقاب سبک خیز خوش عنان وهمت چه سیر صاعقه بر هفت آسمان
رفرف حمیتی به دو گامی مرا رسان احمد صفت به عرصه معراج لامکان
تا بُگسلم ز ناقه هستی خود عقال طبل و نقاره .............
-------------------------------
ای صدیقی تو مرا مونس جانی سر و جان روح و روانی
تویی آن مرکب رهوار نیکو روی نیکو خوی جهان پوی
هنرمند و دل زنده و فرخ فر و صَرصَر تک و فولاد رگ و خوش روش و دلکش و کچک سر
و سیمین سم و طاووس دُم و پهن سُرین و نمکی چشم و سهی گردن ومَه جبهه
وسیار جبین وفلکی صورت و خوش هیبت و خوش فطرت ورقاص و سخن فهم
وخرامنده و زیبنده وچالاک و ظفر رویت و آهو صفت ونیک لقایی
بروش برق براتی به دوش کبک خراتی رصّع دم ویالی و مقّوس پر و بالی
بادپا اسب من ای توسن آهو خط خال وی گلاوی سر از طرّة حُورت دم و یال
گرمسیری مگر آموختی از وادی خصم کین چنین نعل در آتش بودت برق مثال
بدان ای اسب به پشت تو سوار است پسر شیرخدا میر هدی حضرت عباس
بباید گذری تا ز فرات آب رسانم به در و درگه سلطان غریبان
-------------------------------
یَوم حسین لیله اسرار احمدی در قدر و جاه منزله در حکم واحدی
آن علم و این عمل به مقامات سرمدی مَلزوم و لازمند حسین و محمدی
رضوانیا ز شبه بیرون آی زین جناب طبل ونقاره .......
-------------------------------
ای آنکه تیره شب به خیامی شدی روان نامت و چه و حکایتی خود را نما بیان
شیطان صفت به وسوسه بگشوده ای زبان در بارگاه قدس ربوبیّتی خصال
طبل و نقاره ..............
-------------------------------
ای چشم سفید کافر نام سیاه در خیمه چرا آمده ای زین بی گاه
شیطان به کجا و آدم باغ بهشت لاحول ولا قوه الا بالله
-------------------------------
علیکم بر تو بادا ای سیاهی اندر این محضر برای چیست در شب آمدی برگو ز خیر و شر
-------------------------------
ایا ظالم به باطن گرگ و در ظاهر به جلد میش مگو خویشم بیا پیشم بکن اظهار عرض خویش
-------------------------------
ز کار شب رَوی هایت بدان ای شمر حیرانم بود مکر و بود حیله بود تزویر میدانم
-------------------------------
چه عرضی هست بر من خولی و بن سعد و ازرق را چه مطلب باشد ایشان را به عباس ای جفا کارا
-------------------------------
زبان بر بند ای ظالم معاذالله معاذالله نمی شاید از این مطلب برو گمشو در این ماوا
-------------------------------
عزیز فاطمه داده مرا منصب علمداری خدا داند که دارم افتخار از این سپهداری
-------------------------------
اگر دنیا و مافیها همه گردد زر و زیور نمی ارزد همه عالم به یک موی علی اکبر
-------------------------------
زبان بربند ای ظالم چنین کاری چرا باشد برادر از برادر کی چنین روزی جدا باشد
-------------------------------
حسین بابش علی جدش محمد نور ایمان است به پیش مادر او مادر من از کنیزان است
-------------------------------
نترسم خواهرم زینب اسیر و در به در گردد رضایم بر سر نعشم نشیند نوحه گر گردد
-------------------------------
اگر اذن جهادم از شه والاتبار آید به تومعلوم می کردم ز یک گل کی بهار آید
-------------------------------
اگر امدادت ای ظالم ز چین و ماسلف آید علی با ذوالفقار دُلدل از خاک نجف آید
-------------------------------
ای شمر بدان تاکه به تن جان دارم از بهر نثار ره جانان دارم
بدنام مکن نزد نکونامانم من همسر و هم چشم فراوان دارم
این نامه به کار من نمی آید شمر فرمان حسین است به سر و جان دارم
-------------------------------
رو سیه برگو چه دانی رتبه هابیل را می دهی هر دم تو بر من نسبت قابیل را
هیچ بر گوشت نخورده آیه ذبح عظیم رو تو در قرآن نظر کن سوره تنزیل را
بر صداق مادرش خلاق عالم عقد بست کوثر و شط و فرات و سلسبیل نیل را
برچسبها:
نسخه تعزیه,
نرماشیر,
ایران,
خوانسار