وطن تنها میراثی است که برچسبها: ایران, نرماشیر, ده وسط عزیزآباد, تعزیه خوان
+ نوشته شده در جمعه دهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:23  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
مجلس حضرت ابالفضل (ع)- نسخه ساری(رضوانی) ابالفضل در مجلس ابالفضل شد شام ظلمت از حبش و زنگ آشکار بهر کشیک خیمه علم سازم استوار چرا نمی رود به خواب دو چشم اشکبار من شب است و شب شده برون عنان و اختیار من تو تشنه ای به خون و من تشنه ام به آب هم خون خصم ممکن و هم آب خوشگوار ------------------------------- جوان نازنین دل می خراشی تو طوطی از گلستانِ که باشی ------------------------------- به حکم کی بگو ای مهر رخشان سوی شط آمدی در این بیابان ------------------------------- سران کوفه را سازم خبردار نشان تیر سازندت به یکبار ------------------------------- به ازرق حکم سازم از ره کین که بر باید تو را از خانه زین ------------------------------- به ابن سعد سازم یک اشاره کند جسم تو را صد پاره پاره ------------------------------- بگویم شمر آید در بر تو نهد داغت به قلب مادر تو ------------------------------- عمویت کیست ای مهر جهانگیر که ترسانی مرا از چنگ آن شیر ------------------------------- ندارد سود نزدم گفتگویت نترسم از تو و نی از عمویت ------------------------------- عمویت هستم ای نور دو چشمان مکن خوف ای پسر جانم به قربان ------------------------------- بیا به همره من ای علی اکبر زار که تا به خیمه رویم این زمان به حال فگار شکرلله علی اکبر به سلامت آمد آب آورده وبا حیدری صولت آمد مژده ای اهل حرم جمله ز پیر و برنا آب آورده علی اکبر فرخنده لقا مادر اصغر بی شیر بیا آب ببر آب از بهر علی اصغر بی تاب ببر ------------------------------- در خواب دلم نموده وسواس گویا که کسی برد نام عباس خدایا چه صدا بود ندا بود ویا باد صبا بود یقین جانب مابود ز جا خیز تو عباس ببین شور و فغان چیست ببین نعره زنان کیست در این تاری شب غلغله افکند زمین تا به سماوات دگر طیّ حجابات ز لوح و قلم و کرسی و تا عرش معظم همه پر شور و فغان است نمی دانم صدای کیست در ذکر من است امشب به پشت خیمه گاه شاه دین در شیون است امشب گهی طبال را گوید بزن طبل یورش اکنون گهی سردار را گوید جهان کام من است امشب اگر او دوست باشد چیست پشت خیمه کار او اگر دشمن بود آتش فروزان می کنم امشب اگر دشمن بود او را به یک سیلی ادب سازم اگر که دوست باشد جان به قربان می کنم امشب اگراو شمر باشد خون ها این دشت می ریزد گمان دارم ببُرد سر ز جسم قاسم و اکبر مسلح خویش را سازم من از آلات رزمیه به حول قوه باری شکست آرم به این لشکر کمر را تنگ می بندم به عزم جنگ می بندم به عالم شاد و خرسندم که باشم زاده حیدر دو صد صلوات بر روی محمد جمله بفرستید چنین سمسام شد موجود از الطاف پیغمبر ------------------------------- حمد و سپاس داور معبود ذوالجلال قَیوم لایَنامُ خداوند بی مثال دانای آشکار و نهان فرد بی مثال حی احد الهُ الصَمد لَم یَلد جلال لَم یولدی صفات ولا کفواً لا جمال شیپور و طبل را بنوازید اتصال ------------------------------- نعت و ثنابه آینه حق نمای کل محمود و احمد است محمد شه رسل زان پس به پیشوای امم هادی السبل باغ وجود را ز ازل بهترین گل یعنی علی که نور خدا را رخش جمال شیپور و طبل را بنوازید اتصال ای جوشنی چه گلشن ایمان به روشنی داوود اگر به معجزه ات ساخت جوشنی امروز ای زره تو به من حافظ تنی از تیر وتیغ و نیزه و ناجح به ایمنی تا چون پلنک حمله کنم در صف جدال طبل و نقاره را بنوازید اتصال ------------------------------- بندم کمر به یاری سلطان بی معین کِش نه فلک سرادق و یک بنده کمین یارش خدا حبیب نبی خصم مشرکین بی مونس و وحید و گرفتار و دل غمین یعنی حسین معدن حسن و دگر کمال طبل و نقاره را بنوازید اتصال ------------------------------- ای مفخر فلک فر فولاد زر نگار عکسی شد از حباب تو از چرخ کج مدار خواهم ز ضرب نیزه و شمشیر آبدار از بهر حفظ سر به سر من کنی قرار تا چون نهنگ غوطه خورم در یم قتال شیپور ............. ------------------------------- ای تیغ تیز مصری و ثانی ذوالفقار دستم ز دست دست خدا هست یادگار موسی منم عصا تو در این مصر روزگار اژدر صفت بس آیت حق ساز آشکار زین قطبیان سرکش و آن فرقه ضلال شیپور ....... ------------------------------- کیلی سپهر چه گنبد دوار واژگون از جلد کرک هند وفا گشت رهنمون هنگامه طعان و ضراب سپاه دون گردم چه غوطه ور به مجار عمیق خون حفظم ز تیغ و نیزه کن از قوم بد سگال طبل و نقاره ............... ------------------------------- ای رُمح سینه سوز من ای نیزه نَجند برماه خور ز نوک تو در رزمگه گزند گردان نامدار و دلیران ارجمند باید کنی به معرکه بر آسمان بلند چون طائر معلق برکَنده پرّ و بال طبل و نقاره.......... ------------------------------- حاضر کنید در برم آن برق وش بُراق تن ناز و رهنمود و جهانگرد و سیم ساق در جست و خیز و پیچ و خم روز کینه تاق زیبد ز چرخ انجم و ماه خورش یراق گاه عروج ماست به معراج لا مکان طبل و نقاره ............ ------------------------------- جبرئیل عقل و رفرف فکر و خیال من شد موعد عروج به اوج وصال من معراج من معارک جنگ و جدال من سربار بس گران و دو بالم وبال من باید دهم به معرکه جان و سر و دوبال طبل ونقاره ........ ------------------------------- ای تیز تک عقاب سبک خیز خوش عنان وهمت چه سیر صاعقه بر هفت آسمان رفرف حمیتی به دو گامی مرا رسان احمد صفت به عرصه معراج لامکان تا بُگسلم ز ناقه هستی خود عقال طبل و نقاره ............. ------------------------------- ای صدیقی تو مرا مونس جانی سر و جان روح و روانی تویی آن مرکب رهوار نیکو روی نیکو خوی جهان پوی هنرمند و دل زنده و فرخ فر و صَرصَر تک و فولاد رگ و خوش روش و دلکش و کچک سر و سیمین سم و طاووس دُم و پهن سُرین و نمکی چشم و سهی گردن ومَه جبهه وسیار جبین وفلکی صورت و خوش هیبت و خوش فطرت ورقاص و سخن فهم وخرامنده و زیبنده وچالاک و ظفر رویت و آهو صفت ونیک لقایی بروش برق براتی به دوش کبک خراتی رصّع دم ویالی و مقّوس پر و بالی بادپا اسب من ای توسن آهو خط خال وی گلاوی سر از طرّة حُورت دم و یال گرمسیری مگر آموختی از وادی خصم کین چنین نعل در آتش بودت برق مثال بدان ای اسب به پشت تو سوار است پسر شیرخدا میر هدی حضرت عباس بباید گذری تا ز فرات آب رسانم به در و درگه سلطان غریبان ------------------------------- یَوم حسین لیله اسرار احمدی در قدر و جاه منزله در حکم واحدی آن علم و این عمل به مقامات سرمدی مَلزوم و لازمند حسین و محمدی رضوانیا ز شبه بیرون آی زین جناب طبل ونقاره ....... ------------------------------- ای آنکه تیره شب به خیامی شدی روان نامت و چه و حکایتی خود را نما بیان شیطان صفت به وسوسه بگشوده ای زبان در بارگاه قدس ربوبیّتی خصال طبل و نقاره .............. ------------------------------- ای چشم سفید کافر نام سیاه در خیمه چرا آمده ای زین بی گاه شیطان به کجا و آدم باغ بهشت لاحول ولا قوه الا بالله ------------------------------- علیکم بر تو بادا ای سیاهی اندر این محضر برای چیست در شب آمدی برگو ز خیر و شر ------------------------------- ایا ظالم به باطن گرگ و در ظاهر به جلد میش مگو خویشم بیا پیشم بکن اظهار عرض خویش ------------------------------- ز کار شب رَوی هایت بدان ای شمر حیرانم بود مکر و بود حیله بود تزویر میدانم ------------------------------- چه عرضی هست بر من خولی و بن سعد و ازرق را چه مطلب باشد ایشان را به عباس ای جفا کارا ------------------------------- زبان بر بند ای ظالم معاذالله معاذالله نمی شاید از این مطلب برو گمشو در این ماوا ------------------------------- عزیز فاطمه داده مرا منصب علمداری خدا داند که دارم افتخار از این سپهداری ------------------------------- اگر دنیا و مافیها همه گردد زر و زیور نمی ارزد همه عالم به یک موی علی اکبر ------------------------------- زبان بربند ای ظالم چنین کاری چرا باشد برادر از برادر کی چنین روزی جدا باشد ------------------------------- حسین بابش علی جدش محمد نور ایمان است به پیش مادر او مادر من از کنیزان است ------------------------------- نترسم خواهرم زینب اسیر و در به در گردد رضایم بر سر نعشم نشیند نوحه گر گردد ------------------------------- اگر اذن جهادم از شه والاتبار آید به تومعلوم می کردم ز یک گل کی بهار آید ------------------------------- اگر امدادت ای ظالم ز چین و ماسلف آید علی با ذوالفقار دُلدل از خاک نجف آید ------------------------------- ای شمر بدان تاکه به تن جان دارم از بهر نثار ره جانان دارم بدنام مکن نزد نکونامانم من همسر و هم چشم فراوان دارم این نامه به کار من نمی آید شمر فرمان حسین است به سر و جان دارم ------------------------------- رو سیه برگو چه دانی رتبه هابیل را می دهی هر دم تو بر من نسبت قابیل را هیچ بر گوشت نخورده آیه ذبح عظیم رو تو در قرآن نظر کن سوره تنزیل را بر صداق مادرش خلاق عالم عقد بست کوثر و شط و فرات و سلسبیل نیل را برچسبها: نسخه تعزیه, نرماشیر, ایران, خوانسار
+ نوشته شده در جمعه دهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:19  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
خوشاآنانکه باعزت زگیتی بساط خویش برچیدندورفتند سردارعزیزحاج قاسم سلیمانی : ای کاش بودی وامروز بادست خودت موشک به طرف اسرائیل جنایتکار پرتاب میکردی ومیدیدی که صحبتهایی که کردید داردبه تحقق می پیوندد گرچه به یقین میدانم وباوردارم گرچه جسمت دراین دنیا نیست اما روح پاک وملکوتیت دراعماق آسمانها وبرفراز کشور عزیزمان نظارت گر رشادتها ودلاوری همرزمانت هست که دارندانتقام خون شما وهمه شهدای مدافع وطن راکه بادست پلید سردمداران آمریکاواسرائیل به شهادت رسیدند میگیرند.که الحمدلله روزانتقام فرارسیدروزی که همه ایرانی های باغیرت اززن مردوپیروجوان کوچک و بزرگ روزشماری میکردندفرابرسدوببینند این دشمنان جنایتکارکودک کش به جه کنم جهت کنم بیفتندوهرچه بگردندپناهگاهی نیابندوهرشب به اندازه یک سال برایشان طولانی باشد. برچسبها: انقلاب اسلامی, ایران, رهبر, تعزیه
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:43  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
افتخارم این است که یک ایرانی هستم. افتخارم این هست که کشورم ؛وطنم؛خاکم ایران است. افتخارم این است که رهبرم سیدعلی است. افتخارم سپاه قهرمان ایران است. افتخارم ارتش پرتوان ایران است. برچسبها: ایران, وطن, رهبر, جهان
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:29  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۴ساعت 15:18  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
|