نت های موسیقی : بد نیست بدانیم که امروزه در سراسر جهان کلیه آثار موسیقی فقط با 7 نت به نام های ( دو – رِ – می – فا – سُل – لا – سی ) و در موسیقی غربی و کلاسیک فواسل موسیقی با نیم پرده بالا و پایین تغییر می کنند . بعنوان مثال بین دو نت « دو » و« رِ » یک پرده فاصله است و اگر قرار باشد مثلا : نت دو نیم پرده بالاتر اجرا شود به آن نت دو دیِز و اگر قرار است نیم پرده پایین تر اجرا شود به آن نت دو بِمُل گفته می شود ، در موسیقی ایرانی ما رُبع پرده هم داریم که بعنوان مثال : نت دو با رُبع پرده بالاتر دو سُری و ربع پرده پایین تر دو کُرُن نامیده می شوند . وجوه مختلف نت ها : نت ها از سه وجه برخوردارند : 1.شکل نت ها :که روی خطوط حامل موسیقی نگارش می شوند . 2.صدای نت ها :که بوسیله سازها و یا حنجره انسان اجرا می شوند . 3.نام نت ها :( دو – رِ – می – فا – سُل – لا – سی ) به ترتیبی که نوشته می شوند حرکت آنها به سمت بالا است و اصطلاحاً به آنها نت های بالا رونده گفته می شود . ردیف چیست ؟ به مجموعه نواها و نغمه های آوازی ایرانی « ردیف آوازی » و به مجموعه نغمات موسیقی که با ساز اجرا می شوند « ردیف سازی » گفته می شوند. معمولاً به کسانی که به تمام گوشه ها ودستگاه ها اشراف کامل پیدا می کنند << ردیف دان >> می گویند . دستگاه های موسیقی ایرانی: امروزه موسیقی دستگاهی ایران شامل 7 دستگاه و 5 آواز است که به تعبیر اساتید به آن 12 مقام نیز گفته می شود در موسیقی به کوچک ترین جزء « نت » گفته می شود ، سپس به مجموع چند نت جمله می گوئیم و به مجموع چند جمله «گوشه» و به مجموع چند گوشه دستگاه یا آواز و در آخر به کل این مجموعه«ردیف»گفته می شود . (اسامی دستگاه ها و گوشه ها) ۱)« دستگاه شور » به گوشه هایی که جملات و نغمات آن با هم ارتباط علمی و منطقی داشته باشند و در کنار هم و یا پشت سر هم اجرا شوند ، دستگاه شور گویند . دستگاه شور چهار آواز را در زیر مجموعه خود دارد که به آنها متعلقات شور نیز گفته می شود ، به نام آوازهای : و اینک گوشه های مستقل و معروف دستگاه شور : آوازها ومتعلقات شور الف)آواز ابوعطا : آواز ابوعطا یکی از متعلقات دستگاه شور است که آوازی است زیبا گاهی اوقات حزن انگیز و به قول بعضی از صاحبدلان آوازی است عاشق کُش ، گوشه های معروف ابوعطا به شرح زیر است : ب)آواز افشاری: این آواز نیز از زیر مجموعه های دستگاه شور است و کشش های خاص آن حالتی از سوز و گداز عرفانی دارد و بیشترین تاثیر گذاری در این آواز را می توان در گوشه ی مثنوی افشاری یافت که قُدما به آن مثنوی پیج هم گفته اند ، اما گوشه های خاص آن: ج)آواز بیات ترک یا بیات زند : آوازی است زیبا و مطلوب است که عموم مردم ایران با ملودی های آن آشنایی دارند . بعنوان مثال : اذان مرحوم مؤذن زاده اردبیلی در یکی از گوشه های بیات ترک به نام « روح الارواح » اجرا شده گوشه های شاخص بیات ترک بدین شرح است : د)آواز دشتی : آوازی است نسبتاً حُزن انگیز که اکثرِ نغمه های عاشورایی و مرثیه ها بر اساس این آواز ساخته و اجرا شده گرچه بطور استثنایی و بعلت استفاده از ریتم حماسی توسط استاد روح ا... خالقی از آواز دشتی برای ساخت سرود ملی « ای ایران ای مرز پر گهر » حالتی حماسی پیدا کرده ، اما در مواقعیکه بصورت آواز بدون ریتم اجرا می شود حُزن انگیز است . گوشه های دشتی: ۲)«دستگاه همایون» : دستگاه همایون نیز علاوه بر مستقل بودن ، آواز بیات اصفهان را در زیر مجموعه خود دارد ، گوشه های این دستگاه به شرح زیر است : ««آواز بیات اصفهان»» : این آواز از متعلقات دستگاه همایون است ، البته بعضی از اساتید قدیم معتقد بودند که بیات اصفهان از متعلقات شور می باشد ولی امروزه اکثر اساتید این آواز را زیر مجموعه همایون می دانند. گوشه های این آواز به شرح زیر است . ۳)«دستگاه سه گاه» : یکی از دستگاه های موسیقی ایرانی سه گاه است که تقریباً از لحاظ نام گوشه ها به دستگاه چهارگاه شباهت دارد اما از لحاظ اجرا و نوع حالاتی که در این دستگاه موجود است با چهارگاه تفاوت اساسی دارد . گوشه های شاخص این دستگاه عبارتند از : دستگاه چهارگاه دارای ملودی های شاد وحماسی است . معمولاً اشعار شاهنامه و حماسی در این دستگاه خوانده می شود . و گوشه های شاخص این دستگاه عبارتند از : این دستگاه را می توان از لحاظ تخصصی یکی از دستگاه های مشکل در عین حال زیبا و دل انگیز دانست ، خواننده و نوازنده می تواند از قابلیت های موجود در این دستگاه به گوشه ها و دستگاه های دیگر گردش کرده و به اصطلاح مُرکب خوانی یا مرکب نوازی کند . گوشه های اصلی راست پنجگاه بشرح زیر است : ۶) «دستگاه ماهور » : این دستگاه به دلیل برخورداری از گام های طبیعی مورد توجه در ایران و جهان است و بین مِلودی های آن و موسیقی کلاسیک شباهت های فراوانی وجود دارد ، اغلب سرودهای ملی در گام ماژور ساخته می شوند که به نوعی می توان گفت که ماهور نیز در گام ماژور خوانده و نواخته می شود . گوشه های ماهور عبارتند از : ۱-در آمد دستگاه نوا از جهت پرده های موسیقی با شور اشتراکات فراوانی دارد و اکثر گوشه های آن در پرده های شور و ابوعطا اجرا می شود اما در اجرا بسیار متفاوت و دستگاه ممتازی است ، معمولا اساتید این دستگاه و دستگاه راست پنجگاه را در آخر کار به شاگردان تعلیم می دادند چون حالات وخصوصیاتی دارد که فرا گرفتن آن مستلزم کار ودقت بیشتری است . و اینک اسامی گوشه های این دستگاه : ۱-درآمد مرکب خوانی چیست ؟ هرگاه خواننده ای به تمام فنون و گوشه های موسیقی ایرانی احاطه پیدا کند ، می تواند در حین اجرای برنامه از طریق گوشه هایی که با هم ارتباط منطقی دارند و از لحاظ گام موسیقی با هم اشتراک دارند به گوشه و دستگاه دیگری رفته و باز با دانش به گوشه های برگشت به دستگاه و آواز اول برگردد ، درست مثل کسی که نشانی ها و محله های یک شهر را بطور کامل می شناسد و می تواند از کوچه پس کوچه ها عبور کرده و دوباره به محل اول خود بازگردد ، در آخر نتیجه می گیریم که کسانی می توانند از فنون مرکب خوانی بهره ببرند و در عین اجرا به کار ببندند که به تمام گوشه ها مسلط باشند . برای توضیح بیشتر تمرین واجرای عملی نیاز است. مناسب خوانی چیست ؟ به مجموعه ای از آگاهی ها و اجرای به موقع و تاثیرگذار در زمان و مکان مناسب توسط خواننده هوشمند ، مناسب خوانی می گویند . خواننده باید در هر شرایطی که قرار می گیرد بتواند با زیرکی و در نظر گرفتن همه جوانب مجلس بهترین برنامه ممکن را اجرا کند. بعنوان مثال اگر در بین روز قراراست برنامه اجرا کند اشعاری متناسب با آن لحظات بخواند ، اگر شب است ، باز سعی کند اشعاری را اجرا کند که با آن لحظه مطابقت داشته باشد . گاهی شنوندگان افراد سالخورده هستند ، باید اشعار عرفانی مناسب با آنها اجرا شود ، گاهی نوجوانان ، گاهی خانم ها و به هر حال با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت باید ارائه کار کرد . بعضی اوقات شما به عنوان خواننده فرضاً بیست بیت شعر آماده اجرا کرده اید و در حین برنامه احساس می کنید شنیدن آن از حوصله جمع خارج است ، سریعاً باید برنامه را جمع و تعدادی از اشعار را حذف و در برخی موارد اشعار را تغییر دهید ، خواننده ی خوب لازم است هزاران بیت از اشعار مختلف در حفظ داشته باشد که به موقع ضرورت استفاده کند . مهمترین و آخرین نکته ی مناسب خوانی این است که باید به کیفیت و اثر گذاری کار فکر کرد نه کمیت و خوانده ده ها بیت شعر ، چرا که گاهی یک بیت شعر اثرش از چندین کتاب و سخنرانی و... بیشتر است به شرطی که به جا خوانده شود . چند نکته پیرامون بهداشت صدا : بهداشت صدا از مهم ترین مسائلی است که خواننده با آن روبروست و اگر به این موضوع مهم توجه کافی مبذول نشود ، صدا کمترین زمان ممکن کیفیت خود را از دست خواهد داد ، نکته ای که اینجا لازم به یادآوری است این است که اغلب جوانان و نوجوانان و گاهی میانسالان هم این پرسش را مطرح می کنند که : از اولین ساعات صبح که هنوز آفتاب بالا نیامده و به اصطلاح صبح صادق شروع می شود می توان خواندن آوازها را به این شکل تقسیم بندی کرد . و اما آغاز شب : و پایان شب : برچسبها: موسیقی, تعزیه, نرماشیر, محرم
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 22:29  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
× وبلاگ تعزیه خوانی لارگان وبلاگ تعزیه خوانی لارگان نسخه شهادت مسلم مسلم بن عقیل در شهادت خود ای زیب عرش فرش ایا سید جلیل ای خاک پات زیور اکلیل جبرئیل ای بهر راه گم شدگان اهدنا الصراط فرمان بگو به چاکر خود مسلم عقیل افسوس از غریبیت ای سید جلیل نزدیک شد که فاطمه معجر کشد به نیل شد عید شامیان و عزای حجازیان آل امیه خوشدل و آل علی ذلیل شکر خدا که گشت مرا لطف حق دلیل جستم کثیر منصب از این زحمت قلیل تا مژده ورود شهیدان برم به خلد شد قاصد ریاض جنان مسلم عقیل ای شاه دین وقت وداع است الوداع ای جسم پاک وقت وداع است الوداع باز آی تا بگرییم چون ابر در بهاران کزسنگ ناله خیزد روز وداع یاران هر کس برادرش مرد داند غم برادر بر دیگران چه بگذشت ای چرخ شعله پرور شد وقت آنکه گردد زینب اسیر کینه شد وقت انکه بیند کشته پدر سکینه شکر خدا که لطف خدا گشت یاورم کامی که خواستم ز خدا شد میسرم از جانب امام زمان شاه انس و جان عازم به شهر کوفه ام ای نور دیدگان ای کودکان بی پدرم شد دم فراق ای جفت بلبلان شده طاقت ز غصه طاق ای نور دیدگان به شما روز شام شد عیش حلال دهر شما را حرام شد عازم به شهر کوفه ام از جانب حسین از جانب حسین شده ام نایب حسین آئید پیش بوسه زنم بر جمالتان سازید مرا حلال ایا نور دیدگان زین اختیار نیست مرا هیچ اختیار باید شدن به نزد حسین شاه تاجدار افغان بس است ای دو جگر گوشگان من آیید سوی خسرو دین از قفای من من میکنم دعا و شما هم دعا کنید شاید دل حسین علی را رضا کنید یا رب به حق قرب حسین ای خدای من مشکن ز راه لطف دل کودکان من ای آنکه بر در گه تو مطاعان همه مطیع بر عرض کودکان به حضورت منم شفیع دارم امید آنکه دهی اذن از وفا همراه خویشتن ببرم هر دو طفل را منت خدای را به حسین تا شدم غلام شد نعمت عطای الهی به من تمام ای دو غلام زاده و دو چاکر حسین گردید یک دو باره به دور سر حسین سرم فدای سرت یا حسین خدا حافظ معین کل جهان یا حسین خدا حافظ امید نیست مرا آمدن ز سوی سفر بیا سه دفعه به دور تو گردم ای سرور ...……………………………………………………..... پیش آورید مرکب زرین لجام من پیش آورید صر صر آهو خرام من در افکنید شما غلغله به نفخه صور زنید طبل و نی و کرنا و هم شیپور الا صیاد و ای صیاد و صیاد سر ره خون مریز ای مرد دیگر بلی باشیم مسافر ای جوانمرد شور چمن از بانگ هزارش پیداست گل چیدنم از بوته خارش پیداست این راه شریف است پشیمانی نیست سالی که نکوست از بهارش پیداست آه صیاد روزگار دغل به یقین خواهدم کشد به بغل این سفر خوش شگون نخواهد بود حاصلش غیر خون نخواهد بود بهتر آن است که ترک راه کنم عرض بر شاه کم سپاه کنم فدایت عرض دارم ای شه دین به من در راه صیدی کشت صیاد مرا فال بد آمد ای شهنشاه نمی ترسم ز جان ای خسرو دین از آن ترسم که دورم از حسینم حسین جان یک وصیت با تو دارم نمایی دخترم را غمگساری یکی سازد کنیزی بهر زینب حسین جان این وداع آخرین است بیا جانا ببوسم دست و پایت غرض ای شاه دین رفتیم و رفتیم جان چه باشد که در ره جانان بنمائیم ز شوق دل قربان آمدم با شما وداع کنم بلکه زین بابت التجاع کنم گر سرم میرود به نوک سنین به سلامت سر امام حسین زنید آب زچشمان تر سرای مرا بیاورید دگر اسب باد پای مرا عازم ملک عراقیم ای عزیزان الوداع بسته در قید فراقیم ای محبان الوداع ز دور کوفه نمایان شده است در نظرم به حیرتم که چه شوری فتاده است بسرم خطاب من به تو ای قاصد خجسته نشان خبر ز آمدن من به کوفیان برسان بگو به جمله محبان که نور عین آمد پی مروج دین نایب حسین آمد محب خاص حسین هانی نکو فرجام خوش آمدی ببرم مرحبا علیک سلام ز کوفه بس رسید نامه های المشتاق مرا روانه نمود سرور حجاز و عراق بدان حسین پسر فاطمه عزیز رسول مرا برای نیابت نموده است و قبول خبر نما ببرم کوفیان تو سر تا سر برای بیعت فرزند ساقی کوثر رعیت سلطان دین چه گشت هویدا گشت هویدا صفات خالق یکتا پیشرو راه عشق گشتم و گفتم اول دفتر بنام ایزد یکتا والی ملک ولایت بن عم احمد قادر قیوم خداوند توانا شافع روز جزا و ساقی کوثر صاحب تاج لواست شوهر زهرا عجب گفتی ای عاقل هوشمند که رای تو افتاد ما را پسند به مسجد در آئیم بهر نماز بخوانیم فرمان شاه حجاز صدا زن به عشاق پاک اعتقاد کسی را که داری به او اعتماد همه به همرهم آئید از صغار و کبار رویم مسجد جامع خطبه ای کنم تکرار بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم الحمد لله الذی لمبلغ الرساله الحمد لله الذی لمجمع الکرامه از حمد چه بگذری و معا نش صلوات بر محمد است و آلش منم سروری از بوستان عقیل مرا نام هست مسلم بن عقیل بیعت من بیعت حسین بیعت حسین بیعت حسن بیعت حسن بیعت علی بیعت علی بیعت محمد بیعت محمد بیعت خدا بدانید ای خلق کوفه شما محمد بود خاتم الانبیا ز بعد محمد جناب علی بود هادی و رهبر و پیشوا ز بعد علی جانشینش حسن امام است بر کل اهل زمن ز بعد حسن جانشینش حسین بود عالمی را امام آن نور عین کنون نایبم من ز نزد حسین بود این رقم خط آن نور عین هر آنکس کند بیعت من قبول شود راضی از او خدا و رسول هزار آفرین مرحبا مرحبا وفاداری این است ای با وفا دبیرا به سر دفتر راستان مشخص نما قصه راستان قلمدار کن جمع قدر سپاه که خواهم عریضه کنم نزد شاه قلم به دست گرفتم سلام بنویسم تمام واقعه را بر امام بنویسم نوشته ام که وضع شریف اهل عراق به جان نثاری شاه حجاز کرده تفاق نوشته ام که عجب جاه و منزلی دارم بیا که دانه نا کشته حاصلی دارم نوشته ام که عجب دل گشاست ملک عراق بگوش کسی نرسد جز نوای المشتاق نوشته ام که بیاور حریم را یکسر بیار به همره خود قاسم و علی اکبر نوشته ام که بیا و بکوفه منزل کن به راه راست دمی خلق را دلالت کن ==================== نوشته ام که بیا سیر باغ و صحرا کن گلوی خشک تر از آب خوش گوارا کن غرض که ختم سخن والسلام و والاکرام بگیر تو قاصد و رو کن به پا بوس امام خدا را شکر که من گشته ام مهمان این امت رسد پیوسته بر من رفعت احسان این امت روم در منزل این ساعت کنم یک لحظه آسایش کنم آسایش اندر منزل خاصان این امت مبارک باشدم امشب تا فردا چها بینم ز دست نا مبارک شخص بد خواهان این امت شد وقت آنکه تیغ بر اعدای دین کشم شمشیر بر اعدای دین مبین کشم یاران کشید تیغ که وقت جهاد شد هنگام دفع فتنه ابن زیاد شد ای اهل بیعتم همه جمع آوری شوید شد موسم جهاد مرا یاوری کنید ایا تابعان حسین علی نمایید شمشیرها صیقلی به یکباره گردید پر خاشجو بسوی مسجد جامع آرید رو ز من بشنوید این ندای جلی بگویید ای شیعیان یا علی ای محمد گو به من گریان و نالانی چرا چون سحاب از دیدگانت اشگ بارانی چرا محمد من به قربان سر تو به قربان دل غم پرور تو مکن گریه شوم قربان نامت ز اعدا میستانم خون بابت محمد گر پدر رفت از بر تو بود آن مادرت تاج سر تو ولی طفلان من مادر ندارند غریبند و کسی بر سر ندارند خطاب من به شما ای قبیله هانی کشید تیغ برون از برای خون خواهی به خون هانی بی کس مرا کنید امداد کشید تیغ برارید دمار از ابن زیاد سینه زنی ای وا مصیبت از غم مرگ تو ای هانی آغشته در خون شد تنت مانند قربانی ای هانی ای هانی ای مونس جانی من زنده باشم جسم هانی را زنند بر دار این کوفی غدار باید تقاص خون هانی را ز عدوان کرد ترک سر و جان کرد ای هانی ای هانی ای مونس جانی قصر عبید الله را باید خراب سازم تا جان به تن دارم دست قضا اسب اجل در کوفه چون زین کرد این دشت رنگین کرد ای هانی ای هانی ای مونس جانی ای کاش من امشب تو را مهمان نمی گشتم گریان نمی گشتم در کوچه می خوابیدم و حیران نمی گشتم گریان نمی گشتم ای هانی ای هانی ای مونس جانی شما یاورانم به صوت جلی کشید از جگر نعره یا علی ..... جنگ کند ..... وقت اذان شد موذن بگو تو اذان تا رو کنم به درگه خلاق انس و جان ……… نماز بخواند……….. دو رکعت.... السلام و علیک یا ابا عبدالله السلام و علیک یا ابن رسول الله پس از سلام حسین جان بدان خروج نمودم به ابن زیاد هزار و نهصد و هفتاد تن مرا همراه بگیرم به کف تیغ آتش فشان زنم خویش را بر صف کوفیان بیا ای سپر همچه ابر توان به کتفم نما جا تو در این زمان همین دم است که شمشیرها علم گردد نهال قد جوانان قلم قلم گردد ایا همرهانم به صوت جلی کشید از جگر نعره یا علی .. کوفیان بی وفا رفتید مسلم را غریب و تنها گذاشتید.. دریغا اندر این سامان کسی نیست بجز سجاده و قرآن کسی نیست بنال ای سینه پر درد مسلم که ما را جز غم هجران کسی نیست بکوفه آمدم سالار بودم به ملت نایب دادار بودم در اول کوفیان بیعت ببستند در آخر بیعت خود را شکستند سحر گه سی هزارم بودیاور عجب تنها شدم الله اکبر امان رفتند یک سر یاورانم ز بی یاری خود اندر فغانم همه آنها که بر من عهد بستند به یک باره همه عهدم شکستند ای کودکان نو رسم بهر شما دلواپسم رفتند و یکسر لشگرم خدا برس به بداد من الا چه بود این خبر که خود ز خود به در شدم در این دیار پر خطر غریب و در بدر شدم همای بال و پر بودم شکسته بال پر شدم درخت بار و بر بودم نهال بی ثمر شدم رفیق روزگار من ذلیل روزگار من امان که میزبان من به دام غم دچار شد نمیشود دگر پدر که جان خود بدر بریم در این دیار پر خطر نمیشود به سر بریم از آن زمان که پای خود در این بلد نهاده ام به جان طفلهای خود که تن به مرگ داده ام دو نو نهال خویش را به مصطفی سپرده ام دو طفل سینه ریش را به مرتضی سپرده ام شه زمانه یا علی مه یگانه یا علی عدو گداز یا علی ببین که خون جگر شدم ای کودکانم در بینوایی بر گوش هر یک خوانم دعایی حرب اعادی دارم تمنا بابا روانم بر جنگ اعدا لطف خدا را باشید شامل امر قضا را باشید مایل الله اکبر ای حی دانا بر ما توانا هستی تو دانا همراهم آیید ای کودکانم شاید شما را جایی رسانم طلب کنید بنزدم شریح قاضی را رفیق روز و شب سالهای ماضی را امروز من غریبم و بی یارم ای شریح بر دست خلق کوفه گرفتارم ای شریح چندین هزار نفر به من عهد بسته اند دردا که یکنفر نبود یارم ای شریح والله خائف از سپه کوفه نیستم تشویش از این دو کودک خود دارم ای شریح ایشان امانتند تو هستی امین من اذنم اگر دهی بتو بسپارم ای شریح نمیدانم چه روزی بود که من عزم سفر کردم چرا با کودکان خود در این کشور گذر کردم خدا حافظ که من رفتم که رفتم بر نمیگردم عبث با با شما را من ز مرگ خود خبر کردم شریح بگذار و طفلانم بیایند شریح بگذار عزیزانم بیایند شریح ای یاور یار غریبان شریح ای مونس محنت نصیبان شریح بگذار ایندم با دل ریش زنم شانه سر طفلان دل ریش نشینید ای دو طفلم بی بهانه زنم بر ذلف عنبر فام و شانه خداوندا دو طفلم خوار و زارند به پیش هیچ کس عزت ندارند غریبی درد بی درمان غریبی غریبی خواری دوران غریبی فلک من مسلم دور از دیارم به غیر از طفلها یاور ندارم غریبان را عجب کردی رعایت نداری خوف از روز قیامت مسلمانان یتیمی بد بلاییست اگر شهزاده باشد چون گدایی است مکن کج گردنت را ای محمد که از غم عمر بابایت سر آمد شریح بستان تو دست طفلها را محبت کن به طفلانم خدا را شریح از بهر بازار قیامت یتیمان را رعایت کن رعایت ....طفلان را ببوسد و برود.......... اگر شب اندر این ماوا کنم جا بود خوفم ز جور ظلم اعدا روم در کوچه ها از بی نوایی بجویم بلکه من یک آشنایی خوش آن روزی در این کوچه عزیزان بدستم بود دست هر دو طفلان در اینجا اشگ غم پیمانه کردم دو ذلف کودکانم شانه کردم فدای عطر گیسویت محمد فدای روی نیکویت محمد تو ابراهیم با با در کجایی بیا بنگر به روز بینوایی ببویم شانه را از راه احسان که آید از تو بوی هر دو طفلان به یاد آمد دو طفلان حزینم روم بینم دو طفل دل غمینم گشا در ای شریح از راه احسان که تا بینم دوباره روی طفلان منم مسلم که فرزند عقیلم بدام حیله کوفی ذلیلم گشا در اینزمان از راه یاری که تا بینم دو طفلم را زمانی سلام ای بلبلان دل غمینم سلام ای کودکان نازنینم عجب خوابیده اید ای بی پدرها یتیم و خوار میگردید فردا مسلمانان ز غم در اضطرابم دمی پهلوی طفلانم بخوابم محمد جان ببوسم من گلویت به قربان دل پر آرزویت تو ابراهیم غم از غم فزودی محمد گردنت را کج نمودی شما با یکدیگر جانا بسازید ز بابا گاه گاهی یاد سازید شود صبح هردوتان بی سر ببینم به قربان علی اکبر ببینم نظر کن ای شریح با حال خسته چه سان اشک روان دنباله بسته شریح بنگر به چشم اشک بارم دو طفلانم به دستت می سپارم خداحافظ که رفتم ای دو طفلان دل پر حسرت و با چشم گریان خداوندا کجا رو آورم من غریب و بی کس و بی یاورم من ندارم اندر اینجا آشنایی که بگذارد به زخم دل دوایی نشینم پشت بر دیوار افکار گذارم سر به خشت و گه به دیوار بدان ای خاک من مادر ندارم سر خود را به دامانش گذارم الا ای خاک جای مادر من سرم را گیر یک لحظه به دامن بدان ای خاک دارم با تو رازی به مسلم کن دمی مهمان نوازی روم در کوچه ها از بی نوایی که بلکه من بجویم آشنایی زنم این حلقه در را که شاید کسی آید به رویم در گشاید الا ای صاحب خانه خدا را بده منزل من بی آشنا را جوابی از برای من نیامد دلم از بی کسی یارب سرآمد مسلمانان غریب و خواروزارم دیگر نبود به کوفه اعتبارم کجا رو آورم ای حی ذو المن غریب و بی کس و بی چاره ام من زنم این حلقه در را که شاید کسی آید به رویم در گشاید تو صاحب خانه یاد آور خدا را بده منزل من بی آشنا را اگر داری به زهرا آشنایی مرا در خانه ات میده پناهی در پس در برفته ام از هوش صاحب خانه مر نداری گوش با خبرباش میاندیش که ازطرف چمن میرسد مژده گل بلبل خوش الحانرا منزلی خواهم و لیکن نه به سخن همه کس به سرای تو طلبکار شدم احسان را میزبانی تو مرا امشب و مهمان توام مکن از خانه برون آخر شب مهمانرا ای زن غریبم منزل ندارم دور از دیارم رو بر که آرم از شهر کوفه از خلق کوفه ای زن چه سازم تشویش و دارم یک تن غریب و یک شهر دشمن درد دلم را بر که بگویم کو مرد و ای زن بر گو تو با من صد مرد کوفی کمتر ز یک زن در کوفه ای زن مردی ندیدم از جور مردان اینجا رسیدم اگر شهزاده و گر پادشاهم اگر خسرو اگر زرین کلامم نه سردارم نه سامان ای ضعیفه پریشان روزگارم ای ضعیفه ضعیفه مردم شهر حجازم ولی از خلق شده پنهان رازم منم مسلم که فرزند عقیلم بدام حیله کوفی ذلیلم همین شوری که در شهر عراق است برای قتل مسلم اتفاق است کسی محنت کشی نشنیده چون من در اینجا یک تن و یک شهر دشمن مهد علیا جناب ای طوعه کرده ای چون ثواب ای طوعه اندرین نیمه شب اگر تو بتوانی ده به من کاغذ و قلمدانی دمی کن صبر اشک از هر دو عینم که بنویسم عریضه بر حسینم حسین مسلم سلامت می رساند سلام و هم پیامت می رساند رسیدم من چه اندر شهر کوفه درخت عمر من شد بی شکوفه در اول بیعتم این خلق بستند در آخر بیعتم یکسر شکستند تو باشی زنده اندر دار فانی شهید راه مسلم گشت هانی سرش بر دار آویزان نمودند تنش را تیر باران بس نمودند میا در کوفه ای آقا امان است تو را کوفی همی در قصد جان است ز مردان کی کسی احسان نموده مرا برده زنی پنهان نموده در این دم کین عریضه منویسم روان در گلشن باغ بهشتم جز در گه لطف حق مرا نیست پناه لا حول ولا قوه الا و بالله غرض عمو نباشد این مجالم حلالم کن حلالم کن حلالم بیا ای مادر محنت قرینه فرست این نامه ام سوی مدینه خدا حافظ ای مادر مهربان عجب مهربانی تو با میزبان ندارم در این شهر اگر مادری تو ای زن مرا مادر و خواهری تو را داده ام زحمت ای با وفا اگر کشته گشتم حلالم نما بکش زحمت ای مادر با وقار سلاح جهادم به نزدم بیار اول جنگ است بسم الله الرحمن الرحیم زندگی دیگر به من ننگ است بسمالله ... تا به کی ای مسلم بی خانمان خانه طوعه کنی خود را نهان خیز از جا دشمن آمد بی درنگ قد مردی را علم کن بهر جنگ تا که عم من امیر المومنین گوید ای مسلم هزارت آفرین طبل بنوازید بسم الله الرحمن الرحیم .... ……………………………………………. ...... ..... بعد حمد کردگار ذوالمنن پیکر آرایم به تشریف کفن ای کفن ای خلعت زیبای من ای تو لایق بر قد بالای من وقت آن شد تا نمایم آشکار قوت بازوی دست کردگار حیدر آسا نعره از دل بر کشم چرخ گردون را به خاک اندر کشم دست من دست یداللهی بود وصف من از ماه تا ماهی بود پشت دوشم افکنم ایندم سپر تا نگه داری نماید دست و سر تا که عم من امیر المومنین گوید ای مسلم هزارت آفرین طبل بنوازید بسم الله الرحمن الرحیم ...... .......... ………………………………… ........ ای حسام ای تیغ جان افروز من ای شرارت نار اعدا سوز من شمه ای از رعد و برق ذوالفقار آشکارا کن به دشت کار زار بهر کشتن آستین بالا زنم بیخ کفر از شهر کوفه بر کنم هرکه را گیرم کمربند یلی بر هوایش افکنم از پر دلی تا که عم من امیر المومنین گوید ای مسلم هزارت آفرین طبل بنوازید بسم الله الرحمن الرحیم ای جفا جویان بی شرم و حیا دشمنان خاندان مصطفی من مگر ز آل پیمبر نیستم بن عم فرزند حیدر نیستم شکستید بما بی سبب عهد را شدید بهر قتلم همه کینه خواه ای کوفیان کو وفای شما کجا رفت عهد و وفای شما کجایند شمر و سنان و انس نیایند به جنگم چرا آن سه تن نمودند جنگ مرا آرزو نیایند به میدان چرا روبرو به چنگم گر افتد عبید زیاد دهم خرمن عمر او را به باد شه لا فتی یا علی یا علی مه انما یا علی یا علی یا صاحب ذوالفقار وقت مدد است یا والد هفت چار وقت مدد است هرگز مرا، مراد به جنگ و جهاد نیست اما تورا خیال به غیر از عناد نیست بیزارم از امان شما جمله کوفیان دگر مرا به قول شما اعتماد نیست یا علی یا علی برس به دادم بی کسم یا علی کن امدادم یا علی یا علی ای امیر خیبر کن بین گرفته است دور من دشمن جان بابا محمد کجایی از چه سروقت بابت نیایی من غریبم غریبم غریبم بیکس و زارو محنت نسیبم می رسد صوت طفلان به گوشم برده از سر کنون صبرو هوشم من غریبم غریبم غریبم بیکس و زارو محنت نسیبم ای خدا طفلهایم کجایند از چه سر وقت بابا نیایند من غریبم غریبم غریبم بیکس و زارو محنت نسیبم یا علی یا علی کن امدادم بی کس و زارو بی مدد کارم روبهی چند شیر گیر شدند هم زبر دست و هم دلیر شدند دیدی که عاقبت به بلا مبتلا شدم افتاده کمند گروه دغا شدم بنگر به حالت من ایا شاه دین حسین رویت ندیدم و شدم من شهید کین یاران عزیزان یاور ندارم در شهر کوفه بی غم گسارم ای خلق کوفی بی نام و بی ننگ کمتر زنیدم با چوب و با سنگ ......تغییر صوت(سینه زنی) ..... من نایب شاهم ای مردم کوفه بی پشت و پناهم ای مردم کوفه مسلم عقیلم من عمزاد حسینم من ای مردم کوفه ای مردم کوفه سیلی نزنیدم با حالت خسته دست میهمان را هیچ کس نبسته مسلم عقیلم من عمزاد حسینم من ای مردم کوفه ای مردم کوفه یابن مرجانه ره ما همه جاست همه منزل خاصان خداست زین سلامت بدار تسکینم که سلامت در او نمی بینم گر سرم می رود به نوک سنین به سلامت سر امام حسین تویی ام الفساد فتنه دهر نمی ترسم ز کس الا خداوند مرا بود آرزو این گونه مردن نمی ترسم ز ضرب نیزه و تیر به قربان حسین بادا سر من زتو بیزار هستم بر تو لعنت خوش آن روزی که خود را بر سر دار فنا بینم سرم گردد بلند و عالمی را زیر پا بینم بده مهلتم ای بی حیای پر شر و شین که تا سلام کنم بر رخ امام حسین السلام علیک یا ابا عبد الله السلام علیک یابن الرسول الله بده جواب مرا یا امام زمان خبر مگر تو نداری چه آمده به سرم سرم شکسته ز جور و جفای ابن زیاد به کام خشک من از عمر نا امید شدم بدان که مسلم دل خسته تشنه لب جان داد جوان که دیده چو من زار و نا امید شود عیال من به مدینه تمام خوار شوند بریخت خون من ناتوان به صد حسرت روم ز شوق کنون جانب رسول الله اقول و اشهد ان لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله تمام شد. 10/12/1386 تهران حمیدرضا رضائیان التماس دعا قاصد در شهادت مسلم میرسم از کوفه ای یاران به صد افغان و شین نامه آوردم ز نزد کوفیان بهر حسین ای مسلمانان سرای آل پیغمبر کجاست منزل مسند نشین شاه با افسر کجاست ............... بلا فاصله .................. السلام ای سرور اهل یقین السلام ای پیشوای مومنین نامه دارم از تمام کوفیان بهر تو ای خسرو لب تشنگان بود این نامه از اعیان طاهر بود این از حبیب بن مظاهر دیگر این نامه از مختار باشد که بهرت اشگ غم از دیده پاشد بود این نامه دان از قول هانی که دارد او خیال جان فشانی نوشته اند همه کوفیان به صد امید بیا به کوفه تو ای نور کردگار مجید بیا به کوفه تو شاها به ما امامت کن چه بهر گم شدگان خلق را دلالت کن شوم فدای تو ای لنگر زمین وزمان به اهل کوفه مبر یا حسین چنین تو گمان که اهل کوفه همه منتظر برای تواند همه نحیف و دل آزرده از برای تواند بدیدم دشتی ای اقا عیان است ببینم نعشی اندر خون شناور جوانی دست و پا گلنار باشد جوانی بینم اندر خون طپان است ببینم طفلی اندر خون شناور شهی بینم که مقتول سنین است جواب نامه را فرما دگر چیست نویس آقا جواب نامه ها را نویس آقا ز غم زار و ملولم اگر به کوفه نیائی کنون تو ای سرور شکایتت بنما ئیم به نزد پیغمبر که ای جناب به کوفه بیا امامت کن بیا به کوفه به ما گمرهان دلالت کن ********* خطاب من به شما کوفیان ز پیر و جوان که آمده است کنون نایب امام جهان بیاورید کنون گوسفند قربانی ایا جماعت کوفی ز منزل هانی تمام شد التماس دعا تهران پسر هانی در شهادت مسلم ای وای من یتیم شدم وا مصیبتا از جور ظلم کوفیان دغا وا مصیبتا ز درد بی پدری میزنم به سینه و سر برس بداد من ای مسلم خجسته سیر شوم فدای تو آقا مگر نمیدانی شهید راه تو گردید باب من هانی تمام شد حمید رضا رضائیان تهران 1386 مسلم بن عوسجه در شهادت مسلم سلام علیک ای محیط کرم سخای تو امر عطای توام مرامادراول به مهرتو زاد پدرمسلمم نام نیکو نهاد به دست تو من دست بیعت دهم به خاک درت روی طاعت نهم فدای تو ای نامدار حجاز به نام آوران عراقی مناز که گردیده امشب ظهور فساد ز دجال این عصر ابن زیاد سخن گستران شد ز قول یزید گهی میدهد وعده گاهی وعید به دور همان چاه وارون قیر ز یاران تو بود جمعی کثیر به دور همان زاده زانیه ترا دوستان شب ماضیه بیان کرد آن رو سیاه عنید حدیث امامت به شان یزید جمعیتی که قابل جنگ و جهاد نیست شایسته ستیزه ابن زیاد نیست جز آنکه جان نثار تو و چاکر توایم دیگر به قول هیچ کس اعتبار نیست آقا بلی بیا به جماعت نماز کن روی نیاز خویش تو با بی نیاز کن تمام شد غلام رضا رضائیان 14.12.1386 شریح قاضی در شهادت مسلم سلام من به تو ای برگزیده اغیار مرا برای چه کردی به نزد خود احضار مخور غم بهر طفلان جگر ریش نی ام بیگانه هستم بهتر از خویش به طفلان تو نوکر وار باشم به ایشان روز شب غمخوار باشم مخور غصه ایا محنت قرینه فرستم طفلهایت در مدینه روان گردید آقا زادگانم بسوی خانه ای روح روانم بیائید ای دو طفل بی پرستار که هستید بهر با با چشم خونبار بخوابید ای دو طفلان بی بهانه که هستید بهر با با در ترانه کیستی اندر پس در ای جوان این چنین داری به دل آه و فغان بفرما جان آقا سوی خانه که داری بهر طفلانت بهانه تمام شد غلامرضا رضائیان پسر طوعه در شهادت مسلم ایا مادر که باشد خانه ما فروزان گشته این کاشانه ما به عصائی که باشدم در دست من نیارم به عهد خوسش شکست کنم کاری به روز مسلم زار امیر کوفه را سازم خبر دار ایا مادر تو مسلم را برون کن دلت را از غم و غصه فزون کن .... .... .... .......... معقل ای چاکر عبید الله هستم از مسلم عقیل آگاه خانه ما از او گلستان است به تو گفتم اگر چه مهمان است + نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۲ساعت 15:41 توسط عرفان زارع و عبدلحسین امینی | نظر بدهید درباره وبلاگ سلام من عرفان زارع هستم 14سالمه من عشق تعزیه هستم در وبلاگ نظر یادتون نره منوی اصلی صفحه نخست پروفایل مدیر وبلاگ ">پست الکترونیک آرشیو مطالب عناوین مطالب وبلاگ آرشیو مطالب مهر ۱۳۹۲ خرداد ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ فروردین ۱۳۹۲ پیوندها تعزیه چم تعزیه سرا دانلود استودیو سیما فیلم استودیو عسکری یاران تعزیه تعزیه خوانان جوان Powered By BLOGFA.COM برچسبها: تعزیه, اصفهان, محرم, صفری
+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 22:13  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
مجلس حضرت ابالفضل (ع)- نسخه ساری(رضوانی) ابالفضل در مجلس ابالفضل شد شام ظلمت از حبش و زنگ آشکار بهر کشیک خیمه علم سازم استوار چرا نمی رود به خواب دو چشم اشکبار من شب است و شب شده برون عنان و اختیار من تو تشنه ای به خون و من تشنه ام به آب هم خون خصم ممکن و هم آب خوشگوار ------------------------------- جوان نازنین دل می خراشی تو طوطی از گلستانِ که باشی ------------------------------- به حکم کی بگو ای مهر رخشان سوی شط آمدی در این بیابان ------------------------------- سران کوفه را سازم خبردار نشان تیر سازندت به یکبار ------------------------------- به ازرق حکم سازم از ره کین که بر باید تو را از خانه زین ------------------------------- به ابن سعد سازم یک اشاره کند جسم تو را صد پاره پاره ------------------------------- بگویم شمر آید در بر تو نهد داغت به قلب مادر تو ------------------------------- عمویت کیست ای مهر جهانگیر که ترسانی مرا از چنگ آن شیر ------------------------------- ندارد سود نزدم گفتگویت نترسم از تو و نی از عمویت ------------------------------- عمویت هستم ای نور دو چشمان مکن خوف ای پسر جانم به قربان ------------------------------- بیا به همره من ای علی اکبر زار که تا به خیمه رویم این زمان به حال فگار شکرلله علی اکبر به سلامت آمد آب آورده وبا حیدری صولت آمد مژده ای اهل حرم جمله ز پیر و برنا آب آورده علی اکبر فرخنده لقا مادر اصغر بی شیر بیا آب ببر آب از بهر علی اصغر بی تاب ببر ------------------------------- در خواب دلم نموده وسواس گویا که کسی برد نام عباس خدایا چه صدا بود ندا بود ویا باد صبا بود یقین جانب مابود ز جا خیز تو عباس ببین شور و فغان چیست ببین نعره زنان کیست در این تاری شب غلغله افکند زمین تا به سماوات دگر طیّ حجابات ز لوح و قلم و کرسی و تا عرش معظم همه پر شور و فغان است نمی دانم صدای کیست در ذکر من است امشب به پشت خیمه گاه شاه دین در شیون است امشب گهی طبال را گوید بزن طبل یورش اکنون گهی سردار را گوید جهان کام من است امشب اگر او دوست باشد چیست پشت خیمه کار او اگر دشمن بود آتش فروزان می کنم امشب اگر دشمن بود او را به یک سیلی ادب سازم اگر که دوست باشد جان به قربان می کنم امشب اگراو شمر باشد خون ها این دشت می ریزد گمان دارم ببُرد سر ز جسم قاسم و اکبر مسلح خویش را سازم من از آلات رزمیه به حول قوه باری شکست آرم به این لشکر کمر را تنگ می بندم به عزم جنگ می بندم به عالم شاد و خرسندم که باشم زاده حیدر دو صد صلوات بر روی محمد جمله بفرستید چنین سمسام شد موجود از الطاف پیغمبر ------------------------------- حمد و سپاس داور معبود ذوالجلال قَیوم لایَنامُ خداوند بی مثال دانای آشکار و نهان فرد بی مثال حی احد الهُ الصَمد لَم یَلد جلال لَم یولدی صفات ولا کفواً لا جمال شیپور و طبل را بنوازید اتصال ------------------------------- نعت و ثنابه آینه حق نمای کل محمود و احمد است محمد شه رسل زان پس به پیشوای امم هادی السبل باغ وجود را ز ازل بهترین گل یعنی علی که نور خدا را رخش جمال شیپور و طبل را بنوازید اتصال ای جوشنی چه گلشن ایمان به روشنی داوود اگر به معجزه ات ساخت جوشنی امروز ای زره تو به من حافظ تنی از تیر وتیغ و نیزه و ناجح به ایمنی تا چون پلنک حمله کنم در صف جدال طبل و نقاره را بنوازید اتصال ------------------------------- بندم کمر به یاری سلطان بی معین کِش نه فلک سرادق و یک بنده کمین یارش خدا حبیب نبی خصم مشرکین بی مونس و وحید و گرفتار و دل غمین یعنی حسین معدن حسن و دگر کمال طبل و نقاره را بنوازید اتصال ------------------------------- ای مفخر فلک فر فولاد زر نگار عکسی شد از حباب تو از چرخ کج مدار خواهم ز ضرب نیزه و شمشیر آبدار از بهر حفظ سر به سر من کنی قرار تا چون نهنگ غوطه خورم در یم قتال شیپور ............. ------------------------------- ای تیغ تیز مصری و ثانی ذوالفقار دستم ز دست دست خدا هست یادگار موسی منم عصا تو در این مصر روزگار اژدر صفت بس آیت حق ساز آشکار زین قطبیان سرکش و آن فرقه ضلال شیپور ....... ------------------------------- کیلی سپهر چه گنبد دوار واژگون از جلد کرک هند وفا گشت رهنمون هنگامه طعان و ضراب سپاه دون گردم چه غوطه ور به مجار عمیق خون حفظم ز تیغ و نیزه کن از قوم بد سگال طبل و نقاره ............... ------------------------------- ای رُمح سینه سوز من ای نیزه نَجند برماه خور ز نوک تو در رزمگه گزند گردان نامدار و دلیران ارجمند باید کنی به معرکه بر آسمان بلند چون طائر معلق برکَنده پرّ و بال طبل و نقاره.......... ------------------------------- حاضر کنید در برم آن برق وش بُراق تن ناز و رهنمود و جهانگرد و سیم ساق در جست و خیز و پیچ و خم روز کینه تاق زیبد ز چرخ انجم و ماه خورش یراق گاه عروج ماست به معراج لا مکان طبل و نقاره ............ ------------------------------- جبرئیل عقل و رفرف فکر و خیال من شد موعد عروج به اوج وصال من معراج من معارک جنگ و جدال من سربار بس گران و دو بالم وبال من باید دهم به معرکه جان و سر و دوبال طبل ونقاره ........ ------------------------------- ای تیز تک عقاب سبک خیز خوش عنان وهمت چه سیر صاعقه بر هفت آسمان رفرف حمیتی به دو گامی مرا رسان احمد صفت به عرصه معراج لامکان تا بُگسلم ز ناقه هستی خود عقال طبل و نقاره ............. ------------------------------- ای صدیقی تو مرا مونس جانی سر و جان روح و روانی تویی آن مرکب رهوار نیکو روی نیکو خوی جهان پوی هنرمند و دل زنده و فرخ فر و صَرصَر تک و فولاد رگ و خوش روش و دلکش و کچک سر و سیمین سم و طاووس دُم و پهن سُرین و نمکی چشم و سهی گردن ومَه جبهه وسیار جبین وفلکی صورت و خوش هیبت و خوش فطرت ورقاص و سخن فهم وخرامنده و زیبنده وچالاک و ظفر رویت و آهو صفت ونیک لقایی بروش برق براتی به دوش کبک خراتی رصّع دم ویالی و مقّوس پر و بالی بادپا اسب من ای توسن آهو خط خال وی گلاوی سر از طرّة حُورت دم و یال گرمسیری مگر آموختی از وادی خصم کین چنین نعل در آتش بودت برق مثال بدان ای اسب به پشت تو سوار است پسر شیرخدا میر هدی حضرت عباس بباید گذری تا ز فرات آب رسانم به در و درگه سلطان غریبان ------------------------------- یَوم حسین لیله اسرار احمدی در قدر و جاه منزله در حکم واحدی آن علم و این عمل به مقامات سرمدی مَلزوم و لازمند حسین و محمدی رضوانیا ز شبه بیرون آی زین جناب طبل ونقاره ....... ------------------------------- ای آنکه تیره شب به خیامی شدی روان نامت و چه و حکایتی خود را نما بیان شیطان صفت به وسوسه بگشوده ای زبان در بارگاه قدس ربوبیّتی خصال طبل و نقاره .............. ------------------------------- ای چشم سفید کافر نام سیاه در خیمه چرا آمده ای زین بی گاه شیطان به کجا و آدم باغ بهشت لاحول ولا قوه الا بالله ------------------------------- علیکم بر تو بادا ای سیاهی اندر این محضر برای چیست در شب آمدی برگو ز خیر و شر ------------------------------- ایا ظالم به باطن گرگ و در ظاهر به جلد میش مگو خویشم بیا پیشم بکن اظهار عرض خویش ------------------------------- ز کار شب رَوی هایت بدان ای شمر حیرانم بود مکر و بود حیله بود تزویر میدانم ------------------------------- چه عرضی هست بر من خولی و بن سعد و ازرق را چه مطلب باشد ایشان را به عباس ای جفا کارا ------------------------------- زبان بر بند ای ظالم معاذالله معاذالله نمی شاید از این مطلب برو گمشو در این ماوا ------------------------------- عزیز فاطمه داده مرا منصب علمداری خدا داند که دارم افتخار از این سپهداری ------------------------------- اگر دنیا و مافیها همه گردد زر و زیور نمی ارزد همه عالم به یک موی علی اکبر ------------------------------- زبان بربند ای ظالم چنین کاری چرا باشد برادر از برادر کی چنین روزی جدا باشد ------------------------------- حسین بابش علی جدش محمد نور ایمان است به پیش مادر او مادر من از کنیزان است ------------------------------- نترسم خواهرم زینب اسیر و در به در گردد رضایم بر سر نعشم نشیند نوحه گر گردد ------------------------------- اگر اذن جهادم از شه والاتبار آید به تومعلوم می کردم ز یک گل کی بهار آید ------------------------------- اگر امدادت ای ظالم ز چین و ماسلف آید علی با ذوالفقار دُلدل از خاک نجف آید ------------------------------- ای شمر بدان تاکه به تن جان دارم از بهر نثار ره جانان دارم بدنام مکن نزد نکونامانم من همسر و هم چشم فراوان دارم این نامه به کار من نمی آید شمر فرمان حسین است به سر و جان دارم ------------------------------- رو سیه برگو چه دانی رتبه هابیل را می دهی هر دم تو بر من نسبت قابیل را هیچ بر گوشت نخورده آیه ذبح عظیم رو تو در قرآن نظر کن سوره تنزیل را بر صداق مادرش خلاق عالم عقد بست کوثر و شط و فرات و سلسبیل نیل را برچسبها: نسخه تعزیه, نرماشیر, ایران, خوانسار
+ نوشته شده در جمعه دهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:19  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
� وبلاگ تعزیه خوانی لارگان
برچسبها: تعزیه, اصفهان, خوانسار, قودجان
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۴ساعت 15:19  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
� وبلاگ تعزیه خوانی لارگان
برچسبها: تعزیه, اصفهان, خوانسار, قودجان
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۴ساعت 15:19  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۳ساعت 0:15  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۳ساعت 0:12  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
حسین مرادزاده عزیزآبادی فرزند علی (نعمت الله)اهل استان کرمان شهرستان بم- شهرستان نرماشیر _ دهستان عزیزآباد بخش مرکزی - روستای ده وسط (عزیزآباد وسط ). حسین مرادزاده عزیزآبادی فردی جهادی-انقلابی -ولایی- پیرو راه ولایت هست. برچسبها: تعزیه سرا, قودجان, اصفهان, آبفا
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ساعت 2:55  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
«آن الحسین ع مصباح الهدا وسفینه النجاه» برچسبها: تعزیه, مرادزاده, اصفهان, خوانسار
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ساعت 2:52  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
«آن الحسین ع مصباح الهدا وسفینه النجاه» برچسبها: تعزیه, مرادزاده, اصفهان, خوانسار
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم اسفند ۱۴۰۳ساعت 2:51  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
چه خور از پرده ی زنگار نهان شد به ظلام چرخ از انجم سیاره به رخ بسته نظلام نه سر رفتن و نه پای عقب برگشتن الّه الّه که عجب زندگیم گشته حرام ای عمر یک ده فراش سه تن مشعل دار زود بفرست که آیند ابر پشت خیام ای عمر زود بیاور تو یدک را زعقب باش خاموش تو از بانگ بد ای بد فرجام اگرش میل به صلح است و قرابت فیها ور نزاع است بکن زود سپه را اعلام یارب این بارگه کیست که روح الله اش چوب بر دست ستاده است بسان خدّام عقل قاصر که کنم وصف صفات ذاتش مور نتوان که کند وصف شهنشاه انام آبگون خنجر من موسم خون ریزی توست ای هلال دو شبه نقد برون آ ز نیام تیغ من گر بکند فتح به هنگام نبرد خنجرم گر ببرد حلق امام ابن امام خوش دل و خرم و خوش وقت شوم نزد یزید دهدم افسرو دولت به سر چرخ مدام یکدم از شوق ز خیمه بخرام ای عباس اوفتاده به سراپرده نگر شورش عام
عباس: می رسد بر گوش من بانگ دهل آواز نی آن هیاهو از کجا برخاست ای بیداد هی سر برار عباس از بالین و بنگر ماجرا فتنه و آشوب و غوغا گوییا دارد ز پی کن علم را استوار و دار پاس خیمه را تا رود در خواب ناز آسوده سلطان جدی ای حسن خلق و پیمبر طینت و حیدر خصال ای که زامر حق به فرمان تو باشد کل شی ای تو همچون مصطفی من بر درت هستم بلال ای تو همچون مرتضی من قنبر فرخنده پی آه اگر زینب رود بهر اسیری سوی شام غم داد اگر گردد سکینه زار ای فریاد هی گوییا عزم شبیخون کرده اند اعدای دون تا به قتلت آورند از بهر مال و ملک ری افعی جراره را بندم کمر یعنی که تیغ اژدها شکلی ببندم بر کمر یعنی که نی ای علی اکبر ایا سرو برومند حسین قاسم شیر اوژنم در خواب نازی تا به کی تیغ بر کف پاس این خرگه بدارید این زمان گر رسد دشمن کنید از تیغ عمر جمله طی که باشی صاحب آواز چرا دزدانه می گردی ندانی محتسب پیوسته در بازار می گردد الا ای صاحب ناله بکش یک ناله دیگر که هرکس بشنود از ناله ات بیزار می گردد برچسبها: تعزیه خوان, بم, اصفهان, قودجان
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۳ساعت 12:8  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
ای جوان هستیم ما مامور از ابن زیاد ساخته ما را روانه از پی جنگ و جهاد این سپه از کیست آید در نظر از هر طرف همچه مژگان غزالان حرم بستند صف اندک آید در نظر اما بسی باشد عیان نور از آن خرگاه می گردد بلند تا آسمان -------------------------------- تو کیستی که سر ره به من گرفتی تنگ بگو نسب ز کی داری ایا فلک اورنگ عجب به چهره شباهت به مرتضی داری چه نسبتی تو به آن شاه لافتی داری به من بگو تو ز نسل کدام با نسبی گل ریاض کدامین قبیله عربی -------------------------------- سردار بر سپاه ضلالت شیّم منم سردار و سربلند به خیل حَشَم منم رستم دلی که پهلوی سهراب خصم را از ضرب خنجری که شکافد به هم منم نام اَر سوال می کنی و وَز نسب مرا حر ریاحی آن یل کیوان خدم منم -------------------------------- منم حر نام آور کینه خواه منم ای جوان مهتر این سپاه منم صاحب گرز و تیغ و سنان منم صاحب اسم و رسم جهان پلنگان بدرّم سر کوهسار نهنگان خورم در لب جویبار منم حر که نامم مُسلّم بود ز من حلقه در گوش عالم بود عرب تا عجم جملگی سر به سر بود شهره نامم به هر رهگذر زگیتی نزاده چو من مادری نیامد به دوران مرا همسری -------------------------------- مگو با من ای مرد از پر دلی نزاده چو من در زمانه یلی عرب تا عجم ای یل پهلوان مرا می شناسند خیل یلان ولی سینه ام بهر این تنگ شد زنام پدر بهر من ننگ شد چه شد نام بابم به دوران یزید شد همنام برآن یزید پلید تو رزم دلیران کجا دیده ای صدای سم اسب نشنیده ای زگرد سم اسب زرین رکاب شود تیره رخشان رخ آفتاب -------------------------------- من حر دلیر نامدارم از نسل ریاح یادگارم امروز کسی ز قاف تا قاف همتا و دلاوری ندارم رستم که تهمتن زمان است در رزم بود رکابدارم گر دست زنم به قبضه تیغ چون رعد به موسم بهارم پا گر بنهم به پشت اشقر سهراب یل است نی سوارم با گرز گران به روز هیجا گرد از دل سنگ خار آرم با نیزه به روز کینه ورزی گوهر ز دل جُول بر آرم از بیرق پرچم زند سر برکاوه سزاست افتخارم یارب توببخش از تفضل رضوانی زار بی قرارم -------------------------------- بدان ای جوان این سخن را یقین به حکم عبید زیاد لعیل زکوفه به فرمان پور زیاد بیرون آمدم با سپاه زیاد بگیرم سر راه را بر حسین در اندازم اندر جهان شور و شین به خون تر کنم کاکل اکبرش که سوزد دل مهربان مادرش عیال حسین را من رو سیاه اسیری برم من به هر شهرها چو زینب به خواری اسیر آورم همه کودکان دستگیر آورم کنم بند در بازوی عابدین دل شاه دین را نمایم غمین نگویم چنین یا چنان می کنم سیه جامه خیرالنسا می کنم همین به که بیعت کند با یزید وگرنه حسین را نمایم شهید -------------------------------- فدایت ایا شاه مالک رقاب بیا تا که بوسه زنم بر رکاب ایا نهنگ بلا پور مرتضی عباس سخن به طول رساندیم ایا سلاله ناس ولی برو تو به نزد امام کل عباد بکن تو مخبرش از کرده عبید زیاد بگو که حر ریاحی است بر سپه سردار رسیده است ز ابن زیاد بد کردار -------------------------------- فغان که شیشه عمرم به سنگ آمده است به پیش شاه گدایی به جنگ آمده است کجاست جای وسیعی که غم در او گنجد دلم ز حادثه دون به تنگ آمده است السلام ای پرده دار آیه قل انّما السلام ای مفتی شرع جناب مصطفی ای به قندیل قلوب المومنین مشکات حق وی کتاب آفرینش را تویی پنجم ورق یابن خیرالمرسلین سردار این لشکر منم از شجاعان عرب سردار این عسکر منم حر مرا بنهاده مادر نام از نسل یزید چون دلیر و پهلوان در دهر چشم کس ندید -------------------------------- اي جوان جنگجو سردار اين لشگر منم
مکن فخر عباس از پر دلي غلامان جنگی و زنگی همه شما جمع گردید بی واهمه سواران بتازید به دنبال من که دیوانه وار است افعال من خدایا تو دانی که گفتم جلی مرا کن فدای حسین علی -------------------------------- ندای حوری به گوشم سروش نگار آمده خزان دلم را بهار آمده به تاثیر صبح از طبق های نور بگوشم رسد هر زمان لفظ حور -------------------------------- نمی دانم چه حکمت باشد این دم ای حی داور کمر بستم پی قتل حسین فرزند پیغمبر به هر سو بنگرم سنگ و کلوخ و جمله اشیاء بشارت بر بهشتم می هند حمکت چه باشد آه روم به جنگ حسین مژده بهشتم چیست خدا نکرده مگر او امام بر حق نیست اگر امام بحق است از چه هر طرفین دهند مژده جنت مرا به جنگ حسین خدایا تو دانی که گفتم جلی مرا کن فدای حسین علی -------------------------------- یارب گواه باش که از دل نمی روم راضی به قتل سبط پیمبر نمی شوم الا ای سمند مبارک قدم به اوج تر پا رسانی سرم کنم اطلس اندام ماوای تو ز نقره زنم نعل بر پای تو بجای جُوات نقل تر دادمت گهی قند و گاهی شکر دادمت چو عباس اگر خشمگین شد به ما سمندا در آن دم زمیدان درآ خدایا تو دانی که گفتم جلی مرا کن فدای حسین علی -------------------------------- مرحله دوم ز دور خیمه و خرگاه آیدم به نظر زسمت دیگر آن خیمه فوجی از لشکر ستاده اند تمامی چه پرتو خورشید که نور هر یک از ایشان رود به عرش مجید جوان سرو قدی کو علم گرفته به دست که از صلابت او تیر غم به سینه نشست از آن گذشته شهی تاج دار می بینم چو آفتاب به نصف النهار می بینم گمان حسین علی نور دیده زهراست زنور اوست منور تمام ارض و سماست من و جدال حسین هرگز ای خدا نکند بجز فدا شدنم جرأتم وفا نکند شما عساکر من اسب کینه در تازید علم به جلوه درآرید و طبل بنوازید -------------------------------- ای جوان هستیم ما مامور از ابن زیاد ساخته ما را روانه از پی جنگ و جهاد این سپه از کیست آید در نظر از هر طرف همچه مژگان غزالان حرم بستند صف اندک آید در نظر اما بسی باشد عیان نور از آن خرگاه می گردد بلند تا آسمان -------------------------------- تو کیستی که سر ره به من گرفتی تنگ بگو نسب ز کی داری ایا فلک اورنگ عجب به چهره شباهت به مرتضی داری چه نسبتی تو به آن شاه لافتی داری به من بگو تو ز نسل کدام با نسبی گل ریاض کدامین قبیله عربی -------------------------------- سردار بر سپاه ضلالت شیّم منم سردار و سربلند به خیل حَشَم منم رستم دلی که پهلوی سهراب خصم را از ضرب خنجری که شکافد به هم منم نام اَر سوال می کنی و وَز نسب مرا حر ریاحی آن یل کیوان خدم منم -------------------------------- منم حر نام آور کینه خواه منم ای جوان مهتر این سپاه منم صاحب گرز و تیغ و سنان منم صاحب اسم و رسم جهان پلنگان بدرّم سر کوهسار نهنگان خورم در لب جویبار منم حر که نامم مُسلّم بود ز من حلقه در گوش عالم بود عرب تا عجم جملگی سر به سر بود شهره نامم به هر رهگذر زگیتی نزاده چو من مادری نیامد به دوران مرا همسری -------------------------------- مگو با من ای مرد از پر دلی نزاده چو من در زمانه یلی عرب تا عجم ای یل پهلوان مرا می شناسند خیل یلان ولی سینه ام بهر این تنگ شد زنام پدر بهر من ننگ شد چه شد نام بابم به دوران یزید شد همنام برآن یزید پلید تو رزم دلیران کجا دیده ای صدای سم اسب نشنیده ای زگرد سم اسب زرین رکاب شود تیره رخشان رخ آفتاب -------------------------------- من حر دلیر نامدارم از نسل ریاح یادگارم امروز کسی ز قاف تا قاف همتا و دلاوری ندارم رستم که تهمتن زمان است در رزم بود رکابدارم گر دست زنم به قبضه تیغ چون رعد به موسم بهارم پا گر بنهم به پشت اشقر سهراب یل است نی سوارم با گرز گران به روز هیجا گرد از دل سنگ خار آرم با نیزه به روز کینه ورزی گوهر ز دل جُول بر آرم از بیرق پرچم زند سر برکاوه سزاست افتخارم یارب توببخش از تفضل رضوانی زار بی قرارم -------------------------------- بدان ای جوان این سخن را یقین به حکم عبید زیاد لعیل زکوفه به فرمان پور زیاد بیرون آمدم با سپاه زیاد بگیرم سر راه را بر حسین در اندازم اندر جهان شور و شین به خون تر کنم کاکل اکبرش که سوزد دل مهربان مادرش عیال حسین را من رو سیاه اسیری برم من به هر شهرها چو زینب به خواری اسیر آورم همه کودکان دستگیر آورم کنم بند در بازوی عابدین دل شاه دین را نمایم غمین نگویم چنین یا چنان می کنم سیه جامه خیرالنسا می کنم همین به که بیعت کند با یزید وگرنه حسین را نمایم شهید -------------------------------- فدایت ایا شاه مالک رقاب بیا تا که بوسه زنم بر رکاب ایا نهنگ بلا پور مرتضی عباس سخن به طول رساندیم ایا سلاله ناس ولی برو تو به نزد امام کل عباد بکن تو مخبرش از کرده عبید زیاد بگو که حر ریاحی است بر سپه سردار رسیده است ز ابن زیاد بد کردار
برچسبها: تعزیه, اصفهان, خوانسار, صفری
+ نوشته شده در شنبه ششم مرداد ۱۴۰۳ساعت 9:28  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
گروه تعزیه خوانی علی اکبر ع برادران مرادزاده تعزیه شرق استان کرمان برچسبها: شرق کرمان, تعزیه, اصفهان, کاشمر
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 15:41  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
مهندس حسین مرادزاده مدیرانقلابی-جهادی ومذهبی ومداح اهلبیت ع وهنرمندوتعزیه خوان
تعزیه ابالفضل العباس ع:حسین مرادزاده برچسبها: تعزیه, شرق کرمان, خوانسار, قودچان
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 0:46  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
حسین مرادزاده تعزیه خوان شرق استان کرمان:بم-نرماشیر-فهرج وریگان ومدیرامورآب وفاضلاب شهرستان فهرج برچسبها: شرق استان کرمان, نرماشیر, بم, کاشمر
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 0:2  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
ان الحسین مصباح الهدی وسفینه النجات :(همانا حسین عچراغ هدایت وکشتی نجات امت است).
مرادم حسین دوست وشیفته اهلبیت عصمت وطهارت روستای برج معاذشهرستان ریگان امسال(محرم 1397)عزاداری وسوگواری سالارشهیدان اباعبدالله الحسین راعصرهاباجرای مراسم تعزیه خوانی وشبیه خوانی گروه تعزیه خوانی علی اکبرع باسرپرستی برادران مرادزاده وهمراهی هنرمندانی ازاصفهان وشبها باراه اندازی هیئت های سینه زنی وزنجیرزنی باهمکاری خادمان وپیرغلامان اباعبدالله ع وهمکاری جوانان شیفته ودلداده به علی اکبرع وقاسم ابن الحسن ع برپامیکنند وارادت خودرابه خاندان عصمت وطهارت نشان خواهند داد. برچسبها: شهرستان فهرج, خاندان عصمت وطهارت, اهلبیت ع, سینه زنی
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۷ساعت 2:32  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
اجرای مراسم تعزیه خوانی وشبیه خوانی توسط گروه تعزیه خوانی علی اکبرع شهرستانهای شرقی استان کرمان باسرپرستی برادران مرادزاده . زمان برگزاری مراسم ازاول محرم لغایت دهم محرم بمدت ده روز )بیستم شهریور1397لغایت بیست ونهم شهریورماه)(97/6/20 الی 97/6/29). مکان برگزاری مراسم : شهرستان فهرج-روستای برج معاذ .
گروه تعزیه خوانی علی اکبر ع باهمکاری تعزیه خوانان اصفهان . گروه موزیک هنرمندان اصفهان:متشکل از:یکنفرنوازنده ترومپت -یکنفر نوازنده نی -یکنفر طبال. باهمکاری خادمین وبانیان مجلس عزای اباعبدالله الحسین ع روستای برج معاذ واهالی محترم روستای برج معاذ بامحوریت وهمکاری صمیمانه پیرغلامان ودوستداران اهلبیت علیهم السلام روستای برج معاذ :حاج علی صابری -حاج آقای رمضانی -حاج آقای طباطبایی-حاج آقای دهنوی -حاج آقای گلستانی -ودیگرمشتاقان اهلبیت ع . برچسبها: تعزیه خوانی, شبیه خوانی, اصفهان, کرمان
+ نوشته شده در پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷ساعت 2:31  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
اجرای مراسم تعزیه خوانی وشبیه خوانی توسط گروه تعزیه خوانی علی اکبرع شهرستانهای شرقی استان کرمان باسرپرستی برادران مرادزاده . زمان برگزاری مراسم ازاول محرم لغایت دهم محرم بمدت ده روز )بیستم شهریور1397لغایت بیست ونهم شهریورماه)(97/6/20 الی 97/6/29). مکان برگزاری مراسم : شهرستان فهرج-روستای برج معاذ .
گروه تعزیه خوانی علی اکبر ع باهمکاری تعزیه خوانان اصفهان . گروه موزیک هنرمندان اصفهان:متشکل از:یکنفرنوازنده ترومپت -یکنفر نوازنده نی -یکنفر طبال. باهمکاری خادمین وبانیان مجلس عزای اباعبدالله الحسین ع روستای برج معاذ واهالی محترم روستای برج معاذ بامحوریت وهمکاری صمیمانه پیرغلامان ودوستداران اهلبیت علیهم السلام روستای برج معاذ :حاج علی صابری -حاج آقای رمضانی -حاج آقای طباطبایی-حاج آقای دهنوی -حاج آقای گلستانی -ودیگرمشتاقان اهلبیت ع . برچسبها: تعزیه خوانی, شبیه خوانی, اصفهان, کرمان
+ نوشته شده در پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷ساعت 2:29  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
ایران در آینه پرشین بلاگ
گذری بر تاریخچه پیدایش تعزیه در ایرانتعزیه(یا شبیهخوانی)، نوعی نمایش مذهبی و سنّتی ایرانی شیعی، عمدتاً درباره شهادت امام علی و امام حسین (ع) و مصائب اهل بیت است. منبع : گذری بر تاریخچه پیدایش تعزیه در ایران
تاریخ تعزیه وشبیه خوانی در ایران تاریخچه تعزیه خوانی درایران-تعزیه خوانی در ایام محرم - آشنایی با تعزیه عکس مراسم تعزیه خوانی محرم ثبت شده توسط حسین مرادزاده: شنبه مورخه1397/3/5
برچسبها: پیدایش, پیدایش تعزیه, تعزیه خوانی, اصفهان
+ نوشته شده در شنبه پنجم خرداد ۱۳۹۷ساعت 14:59  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی
|
|