«آن الحسین ع مصباح الهدا وسفینه النجاه»
همانا حسین ع چراغ هدایت وکشتی نجات امت است.
حسین مرادزاده عزیزآبادی ساکن استان کرمان -شهرستان نرماشیر.
دانش تعزیه:
هنر نقش آفرینی وحی پذیرش نقش مورد اجرا.
شناخت کافی از دستگاههای موسیقی.
شناخت کافی از اصطلاحات تعزیه.
شناخت کافی در مورد فرم ورنگ لباس که در تعزیه کاربرد دارد.
شناخت کافی از لوازم و وو سایل کاربردی تعزیه.
شناخت کافی در مورد حرکاتی که بکار می رود.
از تعزیه خوانان بنام شرق استان کرمان میباشد که در گروه موافق خوانی اجرای نقش مینماید.
قریب به سی (30) سال تعزیه میخواند و شاگردان زیادی را نیز پرورش داده.
باتوجه به علاقه شدیدی که ازابتدا به تعزیه خوانی داشته و همچنین استعدادی که خداوند در وجودش نهاده به سرعت پله های ترقی را پیمود وبا تشکیل گروه تعزیه خوانی علی اکبر ع شرق استان کرمان (tazyehbam. blogfa. com)هرساله درمانهای محرم و صفر در سطح استان کرمان به اجرای تعزیه می پردازد.


برچسب‌ها: روستای ده وسط, شهرستان نرماشیر, تعزیه خوان, کرمان
+ نوشته شده در  چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 23:1  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  | 

«آن الحسین ع مصباح الهدا وسفینه النجاه»
همانا حسین ع چراغ هدایت وکشتی نجات امت است.
حسین مرادزاده عزیزآبادی ساکن استان کرمان -شهرستان نرماشیر.
دانش تعزیه:
هنر نقش آفرینی وحی پذیرش نقش مورد اجرا.
شناخت کافی از دستگاههای موسیقی.
شناخت کافی از اصطلاحات تعزیه.
شناخت کافی در مورد فرم ورنگ لباس که در تعزیه کاربرد دارد.
شناخت کافی از لوازم و وو سایل کاربردی تعزیه.
شناخت کافی در مورد حرکاتی که بکار می رود.
از تعزیه خوانان بنام شرق استان کرمان میباشد که در گروه موافق خوانی اجرای نقش مینماید.
قریب به سی (30) سال تعزیه میخواند و شاگردان زیادی را نیز پرورش داده.
باتوجه به علاقه شدیدی که ازابتدا به تعزیه خوانی داشته و همچنین استعدادی که خداوند در وجودش نهاده به سرعت پله های ترقی را پیمود وبا تشکیل گروه تعزیه خوانی علی اکبر ع شرق استان کرمان (tazyehbam. blogfa. com)هرساله درمانهای محرم و صفر در سطح استان کرمان به اجرای تعزیه می پردازد.


برچسب‌ها: روستای ده وسط, شهرستان نرماشیر, تعزیه خوان, کرمان
+ نوشته شده در  چهارشنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 22:33  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  | 

وطن تنها میراثی است که
هرگز نمی توان آن را خرج کرد،
روی یکسر بجنگ آوریم جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
******
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از بوستان
سپندار پاسبان ایران تو بادز خرداد روشن روان تو باد
ندانی که ایران نشست من است
جهان سر به زیر دست من است
هنر نزد ایرانیان است و بسندادند شیر ژیان را به کس
همه یکدلانند و یزدان شناسبه نیکی ندارند از بد هراس
دریغ است ایران که ویران شودکنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی
چو ایران نباشد تن من مبادبر این بوم و بر زنده یک تن مباد
همه روی یک‌سر به جنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
ز بهر بر و بوم و پیوند خویش
زن و کودک و خرد و فرزند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
******
ای سلامم، ای سرودم ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی‌ ام تومایه آزادی‌ ام تو
ای وطن!
ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن
جان‌ پناهی جاودانه
******
ای وطن!مثل غم در مرگ مادرمثل کوهٍ غُصه هاییمثل سربازان عاشققهرمان قصه هاییای وطن!همچو آواز بلندیاز بلندیهای پاکباغروری، با گذشتیبا وفایی همچو خاکای وطن!
نادر ابراهیمی
******
وطنم، ایران من، جانم فدایت می‌کنمروز و شب بر اقتدارت من دعایت می‌کنم
روز مرگم لحظه‌های رفتنم از این دنیابا تمام عشق و ایمان من صدایت می‌کنم
تیرگی‌ها می‌زدایم از وجودت ای وطنبا تمام هستی خود من صفایت می‌کنم
نام زیبای تو را با خون خود جان می‌دهمدست دشمن بشکنم از غم رهایت می‌‌کنم
با شهیدان عهد می‌بندم که تا ما زنده‌ایماقتدارت را شکوفا، گل هوایت می‌کنم
******


برچسب‌ها: ایران, نرماشیر, ده وسط عزیزآباد, تعزیه خوان
+ نوشته شده در  جمعه دهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:23  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  | 

چه خور از پرده ی زنگار نهان شد به ظلام

چرخ از انجم سیاره به رخ بسته نظلام

نه سر رفتن و نه پای عقب برگشتن

الّه الّه که عجب زندگیم گشته حرام

ای عمر یک ده فراش سه تن مشعل دار

زود بفرست که آیند ابر پشت خیام

ای عمر زود بیاور تو یدک را زعقب

باش خاموش تو از بانگ بد ای بد فرجام

اگرش میل به صلح است و قرابت فیها

ور نزاع است بکن زود سپه را اعلام

یارب این بارگه کیست که روح الله اش

چوب بر دست ستاده است بسان خدّام

عقل قاصر که کنم وصف صفات ذاتش

مور نتوان که کند وصف شهنشاه انام

آبگون خنجر من موسم خون ریزی توست

ای هلال دو شبه نقد برون آ ز نیام

تیغ من گر بکند فتح به هنگام نبرد

خنجرم گر ببرد حلق امام ابن امام

خوش دل و خرم و خوش وقت شوم نزد یزید

دهدم افسرو دولت به سر چرخ مدام

یکدم از شوق ز خیمه بخرام ای عباس

اوفتاده به سراپرده نگر شورش عام

عباس: می رسد بر گوش من بانگ دهل آواز نی

آن هیاهو از کجا برخاست ای بیداد هی

سر برار عباس از بالین و بنگر ماجرا

فتنه و آشوب و غوغا گوییا دارد ز پی

کن علم را استوار و دار پاس خیمه را

تا رود در خواب ناز آسوده سلطان جدی

ای حسن خلق و پیمبر طینت و حیدر خصال

ای که زامر حق به فرمان تو باشد کل شی

ای تو همچون مصطفی من بر درت هستم بلال

ای تو همچون مرتضی من قنبر فرخنده پی

آه اگر زینب رود بهر اسیری سوی شام غم

داد اگر گردد سکینه زار ای فریاد هی

گوییا عزم شبیخون کرده اند اعدای دون

تا به قتلت آورند از بهر مال و ملک ری

افعی جراره را بندم کمر یعنی که تیغ

اژدها شکلی ببندم بر کمر یعنی که نی

ای علی اکبر ایا سرو برومند حسین

قاسم شیر اوژنم در خواب نازی تا به کی

تیغ بر کف پاس این خرگه بدارید این زمان

گر رسد دشمن کنید از تیغ عمر جمله طی

که باشی صاحب آواز چرا دزدانه می گردی

ندانی محتسب پیوسته در بازار می گردد

الا ای صاحب ناله بکش یک ناله دیگر

که هرکس بشنود از ناله ات بیزار می گردد


برچسب‌ها: تعزیه خوان, بم, اصفهان, قودجان
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۳ساعت 12:8  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  | 


برچسب‌ها: حسین مرادزاده, تعزیه خوان, آب وفاضلاب, شهرستان بم
+ نوشته شده در  پنجشنبه سوم خرداد ۱۴۰۳ساعت 22:57  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  | 

حسین مرادزادهحسین مرادزاده


برچسب‌ها: مرادزاده, تعزیه خوان, صفری, استودیودهقان
+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 23:49  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  |