وطن تنها میراثی است که
هرگز نمی توان آن را خرج کرد،
روی یکسر بجنگ آوریم جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
******
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از بوستان
سپندار پاسبان ایران تو بادز خرداد روشن روان تو باد
ندانی که ایران نشست من است
جهان سر به زیر دست من است
هنر نزد ایرانیان است و بسندادند شیر ژیان را به کس
همه یکدلانند و یزدان شناسبه نیکی ندارند از بد هراس
دریغ است ایران که ویران شودکنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی
چو ایران نباشد تن من مبادبر این بوم و بر زنده یک تن مباد
همه روی یک‌سر به جنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
ز بهر بر و بوم و پیوند خویش
زن و کودک و خرد و فرزند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
******
ای سلامم، ای سرودم ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی‌ ام تومایه آزادی‌ ام تو
ای وطن!
ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن
جان‌ پناهی جاودانه
******
ای وطن!مثل غم در مرگ مادرمثل کوهٍ غُصه هاییمثل سربازان عاشققهرمان قصه هاییای وطن!همچو آواز بلندیاز بلندیهای پاکباغروری، با گذشتیبا وفایی همچو خاکای وطن!
نادر ابراهیمی
******
وطنم، ایران من، جانم فدایت می‌کنمروز و شب بر اقتدارت من دعایت می‌کنم
روز مرگم لحظه‌های رفتنم از این دنیابا تمام عشق و ایمان من صدایت می‌کنم
تیرگی‌ها می‌زدایم از وجودت ای وطنبا تمام هستی خود من صفایت می‌کنم
نام زیبای تو را با خون خود جان می‌دهمدست دشمن بشکنم از غم رهایت می‌‌کنم
با شهیدان عهد می‌بندم که تا ما زنده‌ایماقتدارت را شکوفا، گل هوایت می‌کنم
******


برچسب‌ها: ایران, نرماشیر, ده وسط عزیزآباد, تعزیه خوان
+ نوشته شده در  جمعه دهم مرداد ۱۴۰۴ساعت 13:23  توسط حسین مرادزاده عزیزآبادی  |